در باره «سازمان موقت»
برای تأسیس یک جامعه/انجمن/سازمان دائمی، بر اساس قواعد دستورنامه رابرت، معمولاً برگزاری دو نشست کافی است. اما گاهی روند تأسیس جامعه/انجمن، به دلایل گوناگون به درازا میکشد. در آن صورت، یک «سازمان موقت» شکل میگیرد که قواعد و رویههای ویژۀ خودش را دارد.
نوشتهای که در ادامه بازنشر میشود و نخستین بار در رسانه اختصاصی و داخلی گروه «حامیان تأسیس انجمن اصلي» منتشر شده است، توضیح میدهد چرا روند تأسیس انجمنهای اختصاصی اصلی متعددی که در چارچوب انجمن اصلی در دست تأسیس هستند، به درازا میکشند و در این صورت، چرا لازم است یک سازمان موقت برای مدیریت دموکراتیک این فرایند تأسیس شود و قواعد تأسیس و اداره این سازمان موقت چیست؟
امید میرود این مقاله آموزشی برای فعالان اجتماعی که در پی تأسیس انواع جامعه/انجمن/سازمانهای مستقل و دموکراتیک و فسادناپذیر و در خدمت مردم و منافع ملی هستند مفید باشد.
با هم این نوشته را بخوانیم. . .
طرح مسأله:
۱. برای تأسیس یک جامعه/انجمن/سازمان دائمی، معمولاً برگزاری دو نشست کافی است. اما گاهی روند تأسیس جامعه/انجمن، به دلایل گوناگون به درازا میکشد. در آن صورت، یک «سازمان موقت» شکل میگیرد که قواعد و رویههای ویژۀ خودش را دارد.
از آنجا که انجمنهای اصلی اختصاصی که در چارچوب انجمن اصلی در دست تأسیس هستند، هدفهای آموزشی را هم دنبال میکنند و به خصوص در پیفراهم آوردن شرایطی هستند که کادرهای پروفشنال در جریان بازی گروهی، رفتار در چارچوب این قواعد را تمرین کنند، و تجربهها نشان داده است که بهترین روش آموزش و ترویج قواعد عقلی و منطقی تأسیس و ادارۀ جامعههای طراز نوین، روند تدریجی تأسیس این انجمنها و به تصویب رساندن اسناد اولیه مورد نیاز آنها در چارچوب همین قواعد است، بسیار طبیعی است که روند تأسیس جامعههای در دست تأسیس بسیار بیش از یک دو جلسه به درازا بکشد. به همین خاطر، شکلگیری یک «سازمان موقت» اجتناب ناپذیر است.
خوشبختانه تعداد قابل توجهی جامعه طراز نوین به صورت همزمان در دست تأسیس هستند و اعضای گروه حامیان تأسیس این انجمنها کم و بیش با مفهوم «سازمان موقت» و بعضی از قواعد ناظر بر آنها آشنا شدهاند.
با این همه، آشنایی با مفهوم «سازمان موقت» و کارکرد آن باید به تدریج در سطح ملی ترویج شود و به خصوص تلاش عظیمی صورت بگیرد تا علاقمندان به تأسیس انواع جامعههای طراز نوین را از تلهی گمراه کنندهای که نهادها و مسؤلان حکومتی ناظر بر تأسیس انواع انجمنها و سازمانها و احزاب و شرکتهای متنوع گستردهاند (البته از سر نادانی)، نجات داد.
سلسله یادداشتهای کوتاهی که در آدامه خواهد آمد، میکوشد به مهمترین نکات مورد نیاز در مورد مفهوم «سازمان موقت» بپردازد.
تذکر مکرر این نکته بدیهی لازم است که دانستن این قواعد هیچ کمکی به حل مشکل نمیکند. گروههای مختلف اجتماعی فقط با تشکیل انواع جامعه/انجمن/سازمانهای طراز نوین است که به مرور فرهنگ نوینی را به صورت گروهی در میان خود خلق خواهند کرد که میتواند، به مرور، جامعه کل را از مراحل ماقبل عقلی عبور دهد. گوش شیطان کر.
اهمیت مسأله
۲. اگر مهمترین خصوصیت جامعه طراز نوین (و مدرن) این باشد که اعضای آن بر اساس قواعد عقلی و عادلانهی مورد قبول خودشان تصمیم میگیرند و رفتار میکنند، در آن صورت، «قانون اساسی»، تبلور و ثمرهی یک تاریخ طولانی از مبارزه مستمر و بیپایان ملتهایی است که در جریان همین مبارزات تاریخی و به ضرورت به چنین رفتارهایی رسیدهاند و تازه بعد از آن است که متفکران آن جوامع، صورت این فعالیتها را به مثابه قانون، تعقل و تبیین کردهاند.
فقط به منظور اشاره به اهمیت مسأله، در ادامه، مثالی از تاریخ قانون اساسی در یونان باستان نقل میشود.
لازم به ذکر است که این مثال، از کتاب «ناموس و آغازهای دموکراسی آتنی» نوشته مارتین اوستوالد (آکسفورد. ۱۹۶۹) نقل میشود.
از تسموس تا نوموس
۳. موضوع اصلی کتاب «نوموس و آغازهای دموکراسی آتنی» تبارشناسی دو اصطلاح یونانی است که هر دو تقریباً یک معنا دارند: قانون.
کلمه اول «نوموس» (νομος)- یا همان «ناموس» خودمان است که از یونانی گرفته شده و به معنی قانون، و شریعت است و کسی که ناموس ندارد لابد یعنی قانون و دین ندارد! کلمه دوم «تسموس» (Θεσμς) است که آن هم به معنای قانون است.
نویسندهی این کتاب تقریباً تمام آثار باقی مانده از دوران یونان باستان را - که خودش یک دنیاست - با ذرهبین دنبال این دو کلمه جستجو کرده است تا دریابد که چرا از یک دورانی، کلمه اول، یعنی «تسموس» کنار میرود و کلمه دوم، یعنی «ناموس» جای آن را میگیرد. و نتیجه؟
نتیجه بسیار جالب است و به تحول تاریخی درک مردم آتن باستان از مفهوم «قانون» برمیگردد.
در توضیح بیشتر باید گفت که هرچند هر دو کلمه به معنای قانون هستند، اما «تسموس» قانونی است که یک مرجع بیرونی آن را بر مردم تحمیل کرده است. در حالیکه «ناموس» قانونی است که مورد قبول مشمولان آن قانون هم باشد.
با توجه به تفاوت بین این دو مفهوم میتوان دریافت که چرا از قرن پنجم قبل از میلاد که قانون اساسی پیشنهادی کلایستنس در مجمع ۴۰۰ نفره شهر آتن به تصویب رسید، و از آن پس تا دویست سال بعد، نخستین حکومت دموکراسی در آتن برقرار بود، کلمه «ناموس» هم - به صورت ناخودآگاه - جای کلمه «تسموس» را گرفت. چرا؟ چون، هرچند در آتن از قرنها قبل حکومت «قانون» برقرار بوده است، اما آن قوانین از سوی مراجعی بیرون از خواست مردم تحمیل میشده است. از جمله قانون اساسی داراکون و قرنها بعد از آن، قانون اساسی سولون.
اگر اشاره گذار به این مثال تاریخی ذهن خوانندگان را برای ادامه بحث آماده کرده باشد، مراد حاصل شده است. و اما ادامه بحث. . .
اساسنامه/قانون اساسی
۴. اگر یونانیان، که اتفاقا با ما ایرانیان هم نژاد هم هستند، به دلایل شرایط اقلیمی که در آن قرار گرفتند، حدود هزار سال قبل از میلاد حکومت استبدادی را کنار زدند و حکومت مبتنی بر قانون اساسی درست کردند، و از پنج قرن قبل از میلاد، نخستین حکومت واقعاً مردمی (دموس کراسی) را در آتن باستان برپا کردند، برادران و خواهران آنان که بعد از جدایی از قوم و قبیله مشترک، در فلات ایران مستقر شده بودند، تقریبا دو هزار سال پس از میلاد به صرافت کنار زدن حکومت استبدادی افتادند و تلاش برای تأسیس حکومت مبتنی بر قانون اساسی را شروع کردند. ماهی را هز وقت از آب بگیریم تازه است!
پس از کسب صد سال تجربهی مشروطه و مشروعهخواهی است که تازه داریم درمییابیم «قانون» فقط «یک کلمه» نیست. و نمیتوان ترجمه قانون اساسی یک کشور تاریخاً مدرن شده را در مجمع نخبگان جامعه تصویب کرد و تمام. نه. قانون اساسی تبلور یک فرهنگ است و حالا که مردم کف خیابان تفنگ به دست شدهاند و فرهنگ خود را حاکم کردهاند بهتر معانی این تجربهها را درمییابیم. نتیجه؟
روش مناسب ترویج فرهنگ قانون اساسی
۵. تا آنجا که شرایط و امکانات اجازه میدهد، یکی از روشهای فعلاً موجود برای ترویج فرهنگ قانون اساسی، ترویج تأسیس جامعههای طراز نوین بر اساس دستورنامه است.
میدانیم که «قانون اساسی» و «اساسنامه»، هر دو ترجمههای اصطلاح «کانیستیتوشن» (constitution) هستند. در نتیجه مهارت نوشتن دسته جمعی اساسنامه یک جامعه/انجمن/سازمان طراز نوین، کم و بیش شبیه مهارت مورد نیاز نوشتن قانون اساسی در سطح محله، شهر و روستا و کشور است و کسانی که این تجربه را پشت سر بگذارند این مهارت را کسب خواهند کرد که به عنوان یک پارلمانتارین، در شرایط مناسب، به مردم یک محله، شهر و روستا کمک کنند که چگونه خودشان را سازمان بدهند و چطور فرایند تدوین و تصویب قانون اساسی شهر و روستای خودشان را مدیریت کنند.
همه نخبگان کشور شاهد وضعیت تأسفبار موجود هستند. هر روز ضرورت تجمع نخبگان شرافتمند حول یک «قانون مورد توافق» بیش از پیش احساس میشود. دستورنامه کلید این معضل تاریخی را در اختیار میگذارد. تازه پس از قبول بازی در چارچوب یک مجموعه قواعد مورد توافق است که میتوان امیدوار بود فرجی حاصل شود. انجمنهای تخصصی متعددی که در دست تأسیس هستند، در واقع کارگاههایی برای تمرین دسته جمعی این قواعداند و انتظار میرود تعداد هرچه بیشتری از دلسوزان آینده کشور، برای آماده شدن جهت ایفای نقش تاریخی خود، در این کارگاهها بیشتر مشارکت کنند.
سازمان موقت
۶. همانطور که در آغاز این سلسله یادداشتها اشاره شد، «سازمان موقت» مفهومی است که وضعیت خاصی را در فرایند تدوین اساسنامه (یا قانون اساسی) یک جامعه و تأسیس آن توضیح میدهد.
معمولاً اساسنامه یک جامعه طی دو نشست میتواند تدوین شود و به تصویب برسید.
در نشست اول، گروه حامیان تأسیس جامعه/انجمن، هدف خودشان از تأسیس یک سازمان دائمی را برای مهمانان توضیح میدهند و اعضای کمیته تدوین پیشنویس اساسنامه سازمان دائمی از طرف صحن معرفی و انتخاب میشوند. سپس اعضای حاضر در نشست اول، نظراتشان را در مورد سازمان در دست تأسیس و نکاتی که باید در اساسنامه بیاید. بیان میکنند و قرار میشود اعضای کمیته تدوین اساسنامه، پیشنویس سند را بر اساس نکاتی که در نشست مطرح میشود آماده کنند و به نشست بعدی ارایه دهند.
در نشست دوم، پیشنویس اساسنامه که همراه دعوت نامه نشست دوم به مهمانان تقدیم شده است، بند به بند مورد بررسی و اصلاح قرار میگیرد و متن اصلاح شده، با اکثریت افراد حاضر در نشست دوم به تصویب میرسد. فقط کسانی که ااساسنامه مصوب را قبول دارند، آن را امضا میکنند و طبق مفاد پیشبینی شده در اساسنامه، هزینه عضویت و وردی را به منشی موقت میدهند و فقط همین عده در مجمع مؤسس، که مرکب از همین افراد است، شرکت میکنند و باز هم طبق مفاد اساسنامه، مسؤلان نخستین دوره هیأت مدیره را انتخاب میکنند. با انتخاب مسؤلان، سازمان «تأسیس» شده است و مأموریت مجمع مؤسس هم خاتمه مییابد و از آن لحظه به بعد، جامعه/انجمن/سازمان طبق اساسنامه خودش رفتار خواهد کرد.
میبینیم که کلیات روند تأسیس جامعه/انجمن بسیار ساده است و در عرف پارلمانی ایرانیان نیز کم و بیش طبق همین رویه عمل میشود. البته، آنچه که دیده نمیشود و به چشم سر نمیآید همان قواعد و رویههای نسبتاً پیچیدهای است که در دستورنامه تشریح شده است و مثل قسمت زیرین کوه یخ از نظر پنهان است و عدم آشنایی با آنها سبب میشود که فقدان امکان توافق در مورد سادهترین اختلافها کار را به بن بست بکشاند و روند تأسیس جامعه در همان مراحل اولیه ناکام شود.
فقط یکی از انبوه مفاهیمی که در دستورنامه آمده و در عرف ما ناشناخته است، همین مفهوم «سازمان موقت» است. که البته، به محض آشنایی با آن در مییابیم که تا چه اندازه ساده و راهگشاست.
خوب. به محض اینکه قرار میشود پیشنویس یک سند، و از جمله و به ویژه اساسنامه یا قانون اساسی یک جامعه کلمه به کلمه خوانده شود و تمام اعضای یک مجمع مؤسس در مورد آن نظر بدهند، و به خصوص اگر تعداد اعضای آن مجمع از حدود ده نفر بیشتر باشد، مشکلات آغاز میشود و طبیعی است که در یک نشست که هیچ، چه بسا در دهها نشست هم این بازی خاتمه نیابد. «سازمان موقت» در همین جاست که شکل میگیرد.
نقش مهم «گروه حامیان»
۷. در دستورنامه رابرت حتی یک کلمه هم در مورد منش و ترکیب اعضای گروه حامیان تأسیس یک جامعه سخنی گفته نشده است و این امر البته بسیار طبیعی است. چون دستورنامه فقط قواعد شکلی و صوری این فعالیت را توصیف کرده است. اما تجربه پانزده ساله کارگاههای آموزش دستورنامه رابرت نشان میدهد که گروه حامیان تأسیس یک جامعه، کم و بیش نقشی شبیه بذر برای یک نهال را ایفا میکنند.
به نظر میرسد اگر این بذر اولیه، کدهای ژنیتیکی لازم و مناسب را داشته باشد، و خشت اول به وسیله افراد درست و به روش درست گذاشته شود، دیوار «جامعه» جدید، تا ثریا صاف بالا خواهد رفت. اما اگر گروه حامیان مناسب نباشند، سازمان در دست تأسیس حتماً با انواع مشکلات دست و پنجه نرم خواهد کرد. به همین دلیل، یکی از اقدامات بسیار مهم «گامراههای ارتقای پروفشنگرایی» گردآوری و جمعبندی و تحلیل همین تجربههای نوین ایرانیان در ساختن جوامع طراز نوین و تبدیل این تجربهها به علم است. «کارگاههای آموزش دستورنامه رابرت» در این عرصه است که حرفهای ارزشمندی برای بیان دارد که البته جایشان اینجا نیست. پس به بحث اصلی برگردیم. . .
تجربه ناتمام
۸. تجربههای کارگاههای آموزش دستورنامه رابرت هنوز آن اندازه نیست که بشود از درون آنها قواعدی برای تشریح و توصیف زمان مناسب توضیح قواعد ناظر بر سازمان موقت را بیان کرد. وضعیت گروههایی که تا کنون برای حمایت از تأسیس انجمن اصلی و انجمنهای اختصاصی اصلی تشکیل شده است، از جهت مختلفی متنوع است. چه بسا وجود یک فرد عجول و کم طاقت در یک گروه، تمام برنامههای آموزشی پیشبینی شده را به هم میریزد.
هنوز نمیتوان با اطمینان گفت که کدام بخش از قواعد دستورنامه برای ایرانیان مهمتر است و باید ابتدا آنها را معرفی کرد.
به نظر میرسد اگر اعضای گروه حامیان هر جامعه/انجمن در دست تأسیس، حتیالمقدور صبور و شکیبا، خوشتندار، متعهد و آگاه و به خصوص از نظر منش و شخصیت با فضلیت باشند، شرایط برای تمرین این قواعد بسیار فراهمتر خواهد شد.
با این همه میتوان فعلاً به چند قاعده کلی مربوط به سازمان موقت اشاره کرد و تشخیص زمان و روش مناسب به کارگیری آنها را به مدیر جلسه، که لابد باید به این قواعد مسلط باشد تفویض کرد.
آخرین قسمت این سلسله یادداشتها به همین قواعد اشاره خواهد کرد.
اساسنامه سازمان موقت: مرجع پارلمانی
۹. اساسنامه یک سازمان موقت، کم و بیش، اصلیترین عناصر یک اساسنامه را البته به صورت بسیار مختصر دارد.
الف. مرجع پارلمانی
مهمترین عنصر در اساسنامه یک سازمان موقت، انتخاب و پذیرش یک کتاب مرجع پارلمانی است.
در ایران، فعلاً فقط ترجمه ویرایش دهم کتاب دستورنامه رابرت است که میتواند به عنوان مرجع پارلمانی انتخاب شود.
اما حتی انتخاب این کتاب هم - که حدود ۸۰۰ صفحه قواعد مکتوب در اختیار یک گروه میگذارد، هیچ مشکلی را حل نمیکند. به این دلیل ساده که افراد حاضر در مجمع با این قواعد آشنا نیستند.
تنها راه باقی مانده این است که افراد حاضر در گروه حامیان تأسیس یک جامعه، از قبل و تا حدودی با این قواعد آشنا شده باشند و ، مهمتر، به مدیر جلسه که قرار است جلسه را طبق این قواعد اداره کند، اعتماد کنند. و مدیر جلسه نیز، تا آنجا که ظرفیت جلسه اجازه میدهد، و هیچ وسیلهای هم برای اندازه گیری درست این ظرفیت در دست نیست، دلایل عقلی قواعد را برای حاضران تشریح کند تا آنان احساس نکند که طبق اراده مدیر جلسه دارند بازی داده میشوند.
اگر از مشکلات مربوط به عدم آشنایی اعضای مجامع ایرانی با دستورنامه رابرت صرف نظر شود، به محض انتخاب مرجع پارلمانی، سایر مفاد اساسنامه سازمان موقت در مدتی کمتر از نیم ساعت میتواند تشریح شود و به تصویب برسد و به این ترتیب، سازمان موقت شکل بگیرد.
اساسنامه سازمان موقت: سایر عناصر
۱۰. اسم و هدف سازمان موقت، از جمله موادی از اساسنامه است که میشود به سرعت در مورد آن به توافق رسید.
در عرف پارلمانی ما، نصاب مفهوم شناخته شدهای است، هرچند با کجفهمیهایی همراه است که باید اصلاح شود.
خوب است در همان نشستهای اولیه، تعداد اعضای سازمان موقت و شرایط دعوت از اعضای جدید، استعفای اعضای فعلی، و شرایط نصاب مشخص شود.
در دستورنامه توصیه شده است که نصاب بیش از نصف اعضا، به خصوص برای انجمنهای داوطلبانه بسیار زیاد است و خوب است نصاب تعدادی تعیین شود که معمولاً شرکت میکنند. حتی میتوان توافق کرد که نشستها با حضور هر تعداد از اعضا نصاب داشته باشد.
توجه دارید که اساسنامه هر جامعه، مجموعه قواعد ناظر بر آن جامعه است که اعضای آن جامعه آنها را آنقدر مهم میدانند که بدون اطلاع قبلی به تمام اعضا، آنها را اصلاح یا تعلیق نخواهند کرد.
با توجه به این تعریف از اساسنامه، اصلاح مفاد اساسنامه موکول به اخطار قبلی است به نحوی که تمام اعضای سازمان مطلع شوند که در نشست بعدی قرار است فلان بخش از اساسنامه سازمان به فلان شکل اصلاح شود.
تعیین تاریخ و زمان برگزاری نشستهای عادی اعضای سازمان موقت هم بخشی از عناصر اساسنامه است. اینکه نشستها به صورت مجازی یا حضوری و یا ترکیبی از هر دو شکل برگزار میشود، باید در اساسنامه مشخص شود. شرایط فراخوان نشستهای ویژه هم باید پیشبنی شود. و اگر نشستها با تعطیلات رسمی مصادف شود چه باید کرد؟ این را هم مشخص کیند خوب است.
هر نشستی دست کم به دو مسؤل نیاز دارد: مدیر جلسه و دبیر جلسه. در سازمانهای موقت مدیر و دبیر هم موقت هستند و تا زمانی که طبق اساسنامه مسؤلان دائمی جامعه/انجمن انتخاب شوند وظایف خودشان را انجام خواهند داد.
✔️انحلال سازمان موقت
سازمان موقت پس انجام مأموریت و با تحقق هدفی که در اساسنامهاش پیشبنی شده است، به صورت خود به خودی منحل میشود و نیاز به تصویب قطعنامه انحلال ندارد.
در جریان تأسیس یک انجمن/سازمان دائمی، با انتخاب مسؤلان نخستین دوره هیأت مدیره، سازمان موقت به صورت خود به خودی منحل خواهد شد.
✔️ تفاوت بین نشست و اجلاس
بین دو مفهوم نشست و اجلاس تفاوت معنایی وجود دارد که باید به آن توجه داشت. این تمایز معنایی، به ویژه برای تعیین تکلیف بسیاری از قواعد پارلمانی ضروری است.
اجمالاً میتوان گفت که اجلاس یک یا چند نشست است که برای اجرای یک دستورکار مشخص در طول یک یا چند روز برگزار میشود.
یک اجلاس ممکن است از یک نشست یا از چند نشست تشکیل شده باشد.
با این تعریف میتوان دریافت که یک نشست، بخشی از یک اجلاس است. و البته ممکن است در عین حال یک اجلاس هم باشد.
رعایت قواعد پارلمانی زیادی منوط به تمایز بین دو مفهوم نشست و اجلاس است که پرداختن به آنها خارج از حوصله این نوشته است. اما توجه داشته باشید که اگر نشستهای عادی یک سازمان موقت در اساسنامهاش پیشبینی شده باشد، در آن صورت، هر یک از نشستهایش، یک اجلاس محسوب میشود و قواعد ناظر بر اجلاسها در مورد آنها کاربرد خواهد داشت. اما اگر زمان هر نشست آتی در نشست قبلی تعیین شود، یا «طبق فراخوان رئیس» شکل بگیرد، کل مجموعه نشستها یک اجلاس واحد را تشکیل میدهند.
در خاتمه این سلسله یادداشتها خاطر نشان میشود که فصل هفدهم کتاب دستورنامه با عنوان نشستهای تودهآی؛ سازماندهی به یک سازمان دائمی، به صورت مشروح این قواعد را تشریح کرده است.
تمام.
با احترام