قواعد دستورنامه رابرت اگر چه مجموعهاي از قواعد صوري براي اداره مجامع تصميمگيري است، اما، به مثابه علم حقوق پارلمانی، در عینحال، يك دستگاه مفهومي نیز در اختيار ميگذارد كه بر اساس آن ميتوان، از يك سو، بحران ناشي از گذار جوامع مستقر در فلات ایران از نظامهای قدیمی به نظام جدید را، در سطوح عمیقتری مشاهده کرد، و از سوي ديگر، میتوان بر اساس آن، گفتمان جامع جایگزینی برای حل مشکلات ناشی از همین بحران پديد آورد. به اين معنا، تاريخ كارگاههاي آموزش دستورنامه رابرت - تاريخ كادرها - در واقع تاريخ انكشاف مدوام يك گفتمان جامع آلترناتيو نيز هست. اين گفتمان، در ادامهي تلاش براي خلق گفتمان دستور شرف ( و كد اتيكز) و پروفشنگرايي است كه آغاز آن مديون امكان ايجاد ارتباط اينترنتي با منابع بينالمللي و انتشار نشريات اختصاصي از قبيل: دارو و درمان، پيام داروسازان، پيام جراح، پيام كارفرمايان، قطعهسازان خودرو، توليدگرايان ايران، اتيكز، و رسانه داروپخش است كه در دوران رياست جمهوري آقای سيد محمد خاتمي منتشر شدند و من هم در ارتكاب آنها سهمي داشتم. اميدوارم براي نشان دادن تداوم اين انكشاف، برخي از مقالات و نوشتههاي كليدي آن نشريات را نيز در بخش «اسناد زيرخاكي» - كه به زودي در همين وب سايت ايجاد خواهد شد- منتشر شود. اما تا آن زمان، نوشتههایی که به نحوی در شکلگیری گفتمان جامع حایگزین مورد نظر ایفای نقش میکنند، در این بخش تقدیم میشود.
مبارزان قدیمی با مفهوم «کادر [2]» آشنا یودند و هستند: هستهی کوچکی از افراد آموزش دیده و پروفشنال که میتوانند برای تحقق یک هدف آرمانی، سازمانهای بزرگ و کارآمد ایجاد کنند. «کادر» معانی دیگری هم دارد: گروهی از افرادی که به یک عقیده، باور عمیق دارند. به هر یک از اعضای چنین گروهی نیز «کادرِ» گفته میشود. کادر در عین حال به معنای قاب هم هست. با عنایت به تمام این معانی بود که نخستین مؤسسه ایرانی که برای آموزش دستورنامه رابرت در اواخر دهه ۱۳۸۰ در تهران تأسیس شد، برای نام خود عبارت کارگاههای آموزش دستورنامه رابرت را برگزید که سرواژه آن میشود: کادر! این گزینش آگاهانه بود. چرا که هدف اصلی دفتر «کارگاههای آموزش دستورنامه رابرت»، یا دفتر کادرها، دقیقاَ تربیت کادرهایی بوده است که بتوانند جامعه/انجمن/سازمانهای بزرگ، کارآمد، فسادناپذیر و مبتنی بر قانون ایجاد کنند و در عین حال به یک عقیده نیز باور عمیق داشته باشند: حکومت مردم، توسط مردم و برای مردم. عقیدهای که پیش فرض قواعد دستورنامه است.
اکنون که نسل تازهای از جوانان شجاع و پرشور- ققنوسوار- از خاکستر کادرهای قدیمی سر برآورده است، سلسله یادداشتهایی با عنوان «مانیفست کادرها» تقدیم آنان میشود تا توضیح دهد که چطور ممکن است با بهرهگیری از تجربههای بشری برای ساخت جوامع انسانی مبتنی بر قرارداد اجتماعی - که در دستورنامه تشریح شده است - بر ویرانههای دنیای کهن جامعههای طراز نوین بنا کرد. این نوشتهها به مرور منتشر خواهد شد تا تجربههای حدود ۱۵ سال تلاش مستمر برای محلیسازی روش به کارگیری این قواعد در فرهنگی سراپا استبدادی را به صورت مدون و مکتوب در اختیار کادرهایی قرار دهد که امید میرود در جریان ساختن ایرانی متناسب با جهان امروز نقش مربیان حرفهای را بر عهده بگیرند. باشد که با تشکیل انجمن اصلی کادرها - که در شرف تأسیس است - این نوشتهها به صورت مرتب مورد بازنگری قرار بگیرد و با توجه به تجربههایی که کسب خواهد شد نونویسی شود. در نخستین قسمت این سلسله یادداشتها، که در ادامه تقدیم خواهد شد، پیشنویس خطوط کلی مباحث، ترسیم میشود.
دفتر کادرها. تهران. جمعه ۲۰ آبان ۱۴۰۱
آنچه که در ادامه تقدیم میشود، پیش از این در رسانهی داخلی «گروه حامیان تأسیس انجمن اصلی» منتشر شده است. در این نوشته، کتاب «تفسیر خط به خط در باره جان ارسطو» برای مخاطبان خاص آن رسانه معرفی شده است که کم و بیش با دستورنامه رابرت آشنا هستند و میکوشند تا بر اساس تجربههای به دست آمده در جریان کارگاههای آموزش دستورنامه رابرت به علاقمندان ایرانی، انجمنهای اختصاصی متعددی درست کنند تا نسبت به رفع کاستیهای تاریخی ناشی از عدم آشنایی ایرانیان با علم و فلسفه حقوق پارلمانی دست به اقدامهای مشخص و هماهنگ بزنند. با این همه، معرفی اجمالی کتاب «تفسیر خط به خط در باره جان ارسطو» میتواند برای تمام ایرانیانی که به تفکر عقلی و در نتیجه به فلسفه علاقمند هستند مفید باشد. به خصوص که این کتاب برای نخستین بار به آنان کمک خواهد کرد که فلسفه ارسطو را به معنای درست کلمه بشناسند که به معنای فهم فلسفه به معنای درست این کلمه نیز خواهد بود.
و اما اصل آن نوشته:
پریروز دوشنبه ۲۸ دی ماه ۱۳۹۴ وقتی از نخستین جلسه منطقهای انجمنهای صنفی کارفرمایان مؤسسات و شرکتهای حمل نقل کالای برون شهری - که در نوع خود یک اقدام تاریخی محسوب میشود - به دفتر کادرها برمیگشتم، این ایده در ذهنم شکل گرفت که مطلبی با عنوان «انقلاب تلگرامی بیفرجام اعضا علیه هیأت مدیرهها» برای جاگذاری در وب سایت کادرها دادت کام بنویسم. به محض اینکه به دفتر رسیدم نوشتن آن را هم شروع کردم. اما آن نوشته در مسیر نادرستی جلو رفت، در نتیجه، به صورت موقت رهایش کردم تا سوژه پختهتر شود. اما آنچه که به عنوان روزنوشت روز سهشنبه ۲۹ دی ماه ۱۳۹۴ نوشتم، به درد انتشار میخورد. بدون هیچ دستکاری - و کمی غلطگیری در ویرایش بعدی - عین همان نوشته را تقدیم علاقمندان میکنم:
روزنوشت دیروز (دوشنبه ۹ آذر ۹۴) با این عنوان شروع شد: روز با شکوه کادرها. از همین عنوان میشود دریافت که مربی دستورنامه رابرت غرق شادی ناشی از دستاوردهایش بوده است که نوشتن را شروع میکند. اما وسط نوشتین دچار حالتی میشود که میتوان اسم آن را گذاشت: سکته ذهنی!
سکته ذهنی با سکته مغزی خیلی فرق دارد. هرچند ممکن است به هم تبدیل شوند! در سکته ذهنی ناگهان احساس میکنید که آخرین قطرهی بنزین باک شما هم تمام شد و موتور از حرکت ایستاد. البته، ذهن بعضیها مثل چاه آب است که بیملاحظه تا آخرین قطرهی آب آن را بیرون میکشند، اما کمی بعد دوباره میشود انعکاس نور را ته چاه دید و دریافت که چاه برای همیشه خشک نشده است. روزنوشت دیروز - طبق معمول این روزنوشتها، تاریخ کادرها را تحلیل و ثبت کرده است. البته،همراه با یک سکته ذهنی که به سکته مغزی تبدیل نشد و کار ادامه یافت. در این روزنوشت تجربههای مختلفی روایت شده است: از تجربه نخستین جلسه آموزش قواعد دستورنامه به اعضای محترم شورای عالی هماهنگی تشکلهای صنفی کشور، تا تلاش دبیرکل محبوب و محبوس سازمان معلمان ایران برای توضیح اهمیت آموزش این قواعد به دانشآموزان مدارس به مقامات ارشد وزارتخانه آموزش و پرورش، تا مکاتبه با آقای دکتر مصطفی معین در مورد برگزاری سمینارهای آموزش دستورنامه رابرت، تا طرح ایدهی بازآفرینی انجمنهای ساختمان در ساختمانهای پرطبقه و در شهرکها، و البته، تشریح قواعد دستورنامه رابرت هرجا که خارچ از دستور نبوده باشد. به کسانی که هنوز دل و دماغ دارند خواندن این روزنوشت توصیه میشود:
در روزهای اخیر دفتر کارگاههای آموزش دستورنامه رابرت (دفتر کادرها) با سه دستاورد مهم مواجه بوده است: یک، تلاش دلسوزانه آقای علیرضا هاشمی دبیرکل محترم سازمان معلمان ایران برای معرفی دستورنامه رابرت به مسؤلان ارشد وزارتخانه آموزش و پرورش، دو. تلاس مبتکرانه آقای مهندس حمید رضا سیفی ریاست محترم شورای عالی هماهنگی تشکلهای صنفی کشور برای آموزش این قواعد به اعضای این شورا و، سه، تلاش مصرانه آقای مهندس شهرام حلاج پژوهشگر محترم مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی برای برگزاری سمینارهای آموزش دستورنامه رابرت به مدیران شرکت پالایش گاز پارسیان در منطقه عسلویه. روزنوشت روز پنجشنبه ۵ آذر ۹۴ مربی دستورنامه رابرت که در ادامه تقدیم میشود عمدتاَ به تحلیل و ثبت رویدادهای مربوط به شورای عالی هماهنگی تشکلهای صنفی کشور اختصاص یافته است، اما در این روزنوشت به سایر رویدادهای این روزهای دفتر کادرها، به ویژه دو رویداد مهم پیشگفته نیز اشاره شده است. اگر حوصله کردید این رزونوشت را بخوانید:
نتيجه ملاقات صبح روز يكشنبه 19 مهر ماه 94 خانم اعظم اكبري رئيس محترم دبيرخانه شوراي استان تهران و آقاي ابراهيم عليپور يكي از قديميترين شوراياران تهران و قائممقام دبيرخانه كلانشهرها و شهرستانهاي شوراي شهر تهران به همراه مربي پارلماني با آقاي مميزاده معاون محترم اجرايي و اداري شوراي عالي استانها، براي معرفي دستورنامه رابرت با هر معياري كه سنجيده شود يك موفقت مشروط بود و اگر آفتهايي كه هر جوانهاي را ميخشكانند اجازه دهند، ثمرات آن بر ساختار شورايي كشور در آينده نه چندان دور به بار خواهد نشست.
گزارش روي صحنهي اين موفقيت مشروط به صورت يك خبر كوتاه در اينجا جاگذاري شده است. آنچه كه در پي ميآيد گزارش پشت صحنهي آن موفقيت تاريخي است و هدفش اين است تا جزئيات آن رويداد را طوري ثبت كند تا درسهاي شكستها و موفقيتهاي اين تجربهها براي آيندگان قابل استفاده باقي بماند. اين نوشته، بخشي از روزنوشت يكشنبه 19 مهر ماه 94 است كه تاريخ كارگاههاي آموزش دستورنامه رابرت (كادرها) را به صورت خاطرات ثبت ميكنند:
تاريخ تفصيلي و تحليلي كارگاههاي آموزش دستورنامه رابرت (كادرها) از ابتدا تا امروز - در بيش از پنج هزار صفحه و به صورت روزنوشت - به ثبت رسيده و اين كار ادامه خواهد يافت. نمونهاي از اين روزنوشتها به شرح زير در همين بخش جاگذاري شده است:
انجمن سازي در زادگاه
تجربههاي ساخت انجمن خانوادگي
تاريخ جنبش كادرها براي مخاطبان امروزي
جهش ژنتيكي؛ از رمه به جامعه
گزارش پشت صحنه يك موفقيت مشروط
اما خلاصهي فعاليت كارگاههاي آموزش دستورنامه رابرت در تهران و در شهرستانها به صورت بسيار خلاصه در ادامه آمده است:
دفتر كارگاههاي آموزش دستورنامه رابرت (دفتر كادرها) روز پنجشنبه 12 شهريور ماه 1394 نيز شاهد سه رويداد تاريخي- در سطح ملكولي - بود كه هر يك از آنها تجربههاي بسيار ارزشمندي را در اختيار هر ناظر كنجكاو قرار ميدهد:
از ساعت 8 صبح آن روز كارگاه مترجمان ادبيات پارلماني، نخستين نشست خود را برگزار كرد تا به صورت گروهي سيصد سؤال آموزشي كتاب دستورنامه رابرت را از انگليسي به فارسي ترجمه كند و در اختيار كادرها بگذارد. در اين كارگاه نكاتي مطرح شد و تجربههايي به دست آمد كه توجه به آنها براي تمام كادرها ضروري است.
رويداد دوم به كارگاهي ارتباط مييابد كه هر پنجشنبه از ساعت 10 تا 12 در دفتر كادرها برگزار ميشود و اعضاي آن خودشان را از اشتهارد و از كرج به تهران ميرسانند تا قواعد كتاب دستورنامه رابرت را بياموزند و تمرين كنند. اين افراد در جايگاهي قرار دارند كه ميتوانند به مرور اين قواعد را به بيش از سيصد هزار نفر عضو انجمن متبوع خود - كه نخستين انجمن موفق در تاريخ ايران محسوب ميشود - منتقل كنند و ميتوان اطمينان داشت كه فرهنگ خلق قانون و پايبندي به قانون از طريق اعضاي همين انجمن به مرور در سراپاي جامعه قانونگريز ايران نشت كند.
رويداد سوم، اما، در تمام مجتمعهاي مسكوني تهران و ساير كلانشهرهاي ايران به طور روزمره جريان دارد: كشمكش پايان ناپذير بين صاحبان و مالكان آپارتمانهايي كه خواسته يا ناخواسته در يك مجتمع جمع شدهاند و مجبورند به مثابه يك شخصيت حقوقي در مورد مشاعات مجتمع مسكوني خود به تصميمهاي اجرايي واحد برسند، اما با قواعد قانون پارلمان - يا امالقوانين - كه قواعد پيشگزيدهي اين بازي پيچيده است، آشنايي ندارند. گفتگويي كه روز پنجشنبه با مدير ساختمان داشتم من را مجاب كرد تا مسؤليت مديريت ساختمان را بپذيرم با اين هدف كه تجربههاي مربوط به آموزش قواعد دستورنامه رابرت به مالكان آپارتمانهاي يك مجتمع مسكوني را به صورت يك كتابچه راهنما تدوين كنم و بكوشم با كمك انجمنهاي محلهاي - كه در دست تأسيس هستند- مؤسساتي براي آموزش اين قواعد به مديران و مالكان آپارتمانها ايجاد كنيم.
نوشتهاي كه در زير ميآيد قسمت نخست از روزنوشت روز جمعه 13 شهريور ماه 1394 است كه به رويداد اول پرداخته است. من اميدوارم فرصت كنم قسمت دوم و سوم اين روزنوشت را نيز بنويسم تا در اختيار آيندگان قرار بگيرد. عنوان قسمت اول اين روزنوشت «جهش ژنتيكي از رمه به جامعه» است كه اميدوارم در توضيح منظورم از اين تشبيه موفق بوده باشم. با هم قسمت اول اين روزنوشت را ميخوانيم:
تا همين چند وقت پيش، مخاطبان احتمالي تاريخ جنبش كادرها، پژوهشگراني فرض ميشدند كه در آينده ممكن است بخواهند جزئيات شكل گيري گفتمان جنبش كادرها را به مثابه يك گفتمان جامع آلترناتيو بررسي كنند. اما اين روش تاريخ نگاري به چند دليل با چالش مواجه شده است و مهمترين دليل آن اين است كه تاريخ كادرها همين حالا نيز مخاطباني يافته است كه احساس ميكنند با خواندن اين خاطرات، نكات جديدي در مورد گفتمان در دست ساخت ميآموزند و در تجربههاي منحصر به فرد كادرها شريك ميشوند. اما اين تغيير مخاطبان مستلزم تغيير در روش نگارش اين روزنوشتها هم بود. و من مدتها با خصوصيات اين مرحله انتقالي تاريخ نگاري دست و پنجه نرم ميكردم. تا اينكه امروز صبح، وقتي از خواب بيدار شدم و طبق معمول ناظر روندهاي درونذهني خودم بودم كه گويا در طول شب در تاريكيهاي ذهنم جريان داشتهاند، دريافتم روزنوشتي كه در آخرين ساعات ديروز پنجشنبه 8 مرداد ماه 1394 براي آيندگان نوشته بودم براي امروزيان نيز ميتواند جذاب و خواندني باشد. آنچه كه در ادامه تقديم ميشود روزنوشت ديروز است كه چند جاي آن كمي دستكاري شده است. ممنون ميشوم اگر حوصله كرديد و آن را خوانديد و نكته ناخوشايندي در آن يافتيد، خبرم كنيد تا اصلاح كنم. و اما اصل روزنوشت ديروز:
fa تاريخ كادرها: انكشاف مداوم يك گفتمان جامع آلترناتيو ?