تصمیمگیری گروهی
آقای مهندس شهرام حلاج، پژوهشگر مجلس شورای اسلامی، و یک فعال اجتماعی شناخته شده است که از هیچ کوششی برای تضمین نظارت مردم بر قراردادهای بخش عمومی در جهت حفاظت از منافع مردم، دریغ نمیورزد.
سابقه رابطه آقای مهندس حلاج با کارگاهای آموزش دستورنامه رابرت به سال ۱۳۹۲ برمیگردد و از آن تاریخ تا کنون، وی از هیچ کوششی برای ترویج قواعد تصمیمگیری گروهی دریغ نورزیده است.
متنی که در ادامه تقدیم میشود نوشته آقای مهندس حلاج است که کوشیده است تجربههای خویش را برای بهرهبرداری سایر علاقمندان مکتوب کند و در اختیار همگان قرار دهد.
ضمن تشکر صمیمانه از ایشان، خاطر نشان میکند دفتر کارگاههای آموزش دستورنامه رابرت در تلاش است تا با دعوت از فعالان اجتماعی پروفشنال که با قواعد دستورنامه رابرت، کم و بیش آشنا شدهاند، نخستین انجمن پروفشنال را تأسیس کند و بوردی که از سوی آن انجمن در آینده تشکیل میشود، مناسبترین مرجع برای داروی در مورد مطالبی است که در مورد این قواعد نوشته خواهد شد. تا آن زمان، هر یک از کارورزانی که در مورد این قواعد مطلبی مینویسند، که البته به غنای این گفتمان مدد خواهد رساند، نظر شخصی خویش را بیان میکنند، اما نظرات مبارزان و متخصصان علم حقوق پارلمانی (علم حقوق حاکمیت مردم)، که اعضای این پروفشن را تشکیل میدهند، از سوی آن بورد ابراز خواهد شد.
در جهت تقویت همین هدف است که دفتر کادرها نوشته آقای مهندس شهرام حلاج را در کتابچهای با عنوان «حلاجی تقریرات حلاج» بررسی کرده است. برای آشنایی با آن کتابچه، اینجا را تقه بزنید.
با احترام
دفتر کارگاههای آموزش دستورنامه رابرت (کادرها)
داود حسین
تصمیمگیری گروهی
(یا گفتاورد در کمیتهها، کارگروهها وکمیسیونها)
به نام آن که جان را فکرت آموخت
این جزوه بازنمایی دریافت نظری و یافتههای عملی نگارنده است از دو دوره کارگاههایی که نزد جناب آقای داود حسین(حسینی) شرکت و محضر ایشان کارورزی کردهام و با کمک ایشان با دنیایی تازه آشنا شدهام. ده سال پیش، در سال 1392 نفحه یا بویی از «دانش» - یا بهتر است بگویم «فنآوری» - بسیار ارزنده و شگرف «رابرتز رولز»(Robert’s Rules of Order) به مشامم خوردهاست. از آن هنگام با جدیت کوشیدهام که این یافتهها، گوهر آنها و نیز دستاوردهای آنها را خوبتر فهم کنم و سپس در هر جای ممکن به آنها عمل کنم تا آنها را در قالب تجارب واقعی جلسات، کارگروهها، کارگاهها و کمیسیونها به کار ببندم و در نمونههای عینی و عملی جلسات ایران امروز، پخته و پرورده سازم. کوششی که به هیچ وجه آسان نبودهاست. و مگر میشود که تغییر عملی و رفتاری از دورهمیهای گعدهای به سوی مجامع منضبط و روشمند، یعنی تغییر عادات و انگارههای انسانها، آسان باشد؟ این تجربه و تمرین نیازمند شکیبایی و کوشش پیوسته بودهاست. اینک دریافت این دهساله را در قالب این سطور و صفحات تقدیم خوانندگان و مشتاقان راه تعالی و توسعه میکنم. البته آنچه فهم، تجربه و تقدیم کردهام، نمی است از یمی؛ در حد فهم این دانشآموز است از دریای سازوکارهای دقیق و سنجیدهی تصمیمگیری گروهی؛ که با تمام کوشش و جدیتی که طی این یک دهه در فهم و تمرین آن به خرج دادهام، باز هم احتمال خطا و نیز مسئولیت خطا و کاستی در آن را میپذیرم و به همین دلیل بسیار مشتاق و بلکه براستی نیازمند نقد و نظر خوانندگان هستم.
تا چه قبول افتد و که در نظر آید؟
سازوکاری برای رسیدن به جمعبندی و نتیجهگیری
در اینجا به سازوکارها یا شاید بهتر باشد بگوییم بندوبستهایی برای تصمیمگیری گروهی میپردازم. این بندوبستها در برگیرنده 12 قاعده است:
1. پاسداشت دقیق و کامل «حق سخن» هر یک از اعضا
2. دیدن صورت نوشتاری هر متن یا گزارهی در دست بررسی و تصویب
3. در هر زمان باید یک و تنها یک موضوع در درست بررسی باشد.
4. هر پیشنهاد برای به بحث یا رأی گذاشتهشدن در کارگروه،
نیازمند دستکم یک عضو پشتیبان است.
5. پس از «ابراز» پیشنهاد و «پشتیبانی» آن، باید آن را بروشنی «تشریح» کرد تا
برای کل کارگروه روشن شود.
6. مخالفان و موافقان پیشنهاد به صورت یک در میان حق ابراز نظر دارند.
7. در هنگام رأیگیری باید برای هر یک از دو گزینه، رأیگیری شود.
8. برای انواع تصمیمات باید نِصاب آرا تعیین شود.
9. در تصمیمگیری دربارهی موضوعاتی که بر حقوق غایبان تأثیر دارد،
باید احتیاط و حتی پرهیز داشت.
10. تصمیمگیری در موضوعات خارج از صلاحیت و اختیار کارگروه، مجاز نیست.
11. آسانگر نباید در هیچ رأیگیری علنی شرکت کند.
12. آسانگر باید پیوسته ظاهر بیطرف خود را حفظ کند.
اینک به تشریح و معرفی هریک از این دوازده قاعده یا مهارت گروهی میپردازیم:
1. پاسداشت دقیق و کامل «حق سخن» هر یک از اعضا
در هر کارگروه تصمیمگیری که اعضای کارگروه دارای حقوق برابر هستند، شاید مهمترین اصل یا قاعده برای پاسداشت حق برابری، این باشد که به تک تک اعضای گروه فرصت برابر برای سخن گفتن و ابراز عقیده بدهیم.
وقتی میگوییم: مهمترین اصل برای پاسداشت برابری این است که هر یک از اعضا از حق سخن گفتن برابر با دیگر اعضا برخوردار باشد، معنی دیگرش آن است که: حق سخن گفتن هر عضو را باید همه، یا هر یک از دیگر اعضا، با دقت و جدیت رعایت و محافظت کنند.
اگر در برگزاری جلسه، محدودیت زمانی وجود دارد – که در اغلب کمیسیونها و کمیتههای سازمانی چنین است – باید از پیش روشن باشد که هر عضو چند بار اجازهی سخن دارد و در هر بار چه مدت؟
به عنوان مثال باید روشن شدهباشد که برای تصمیمگیری در هر موضوع معین، هر عضو 2 بار حق دارد که روی آن موضوع سخن بگوید و در هر بار نیز بیشینه به مدت 3 دقیقه. در چنین کارگروهی، اگر همهی اعضا به آن سطح از فهم رسیده باشند که این 2 بار و این 3 دقیقه، حق هر عضو است، آنگاه همهی دیگر اعضا هنگام نوبت سخن آن عضو، در سکوت و با توجه، به سخن وی گوش میکنند.
به عنوان یک قاعده باید بگوییم: هر گونه سخن گفتن دیگر اعضا – چه با یکی دو نفر دیگر و چه خطاب به تمام جمع - در هنگام سخن عضوی که نوبت سخن او است، ممنوع خواهدبود. این ممنوعیت قطع سخن هر عضو، همان رعایت و محافظت «حق سخن» وی است. پس تا هنگامی که هر عضوی در اندازهی مقرر(مثلا 2 دقیقه) سخن میگوید و دارد روی موضوع همان لحظه(دستور آن لحظه) سخن میگوید، هیچکس، حتی دبیر یا رییس جلسه، حق ندارد سخن وی را قطع کند و قطع سخن وی، تجاوز به حق وی به شمار میآید. شاید تنها استثناء این قاعده، وجود خطر جانی مانند فروریختن سقف سالن و وقوع آتشسوزی باشد. وگرنه نباید به هر بهانه یا تصوری، حق سخن گفتن هیچ عضوی پایمال شود.
هشیار باشیم که این خاموشی و گوشدادن، تنها به معنی خاموشی صوتی نیست و بلکه باید همراه با ادب و با پرهیز از پوزخند، ریشخند و دیگر رفتارهای دارای معنای مخدوشکنندهی حق سخن آن عضو باشد.
2. دیدن صورت نوشتاری هر متن یا گزارهی در دست بررسی و تصویب
یک شکل تصمیمگیری گروهی، بررسی و تصویب متن یا نوشتار - مانند متن قرارداد یا جدول برنامهی زمانی - است. در چنین مواردی ضرورت دارد که صورت نوشتاری یا مکتوب متنِ در دست بررسی و تصویب، در برابر چشم همگان قرار داشتهباشد.
برای تأمین این ضرورت، در سادهترین روش میتوان صورت نوشتاری آن متن را روی برگههایی به تعداد اعضای کارگروه تصمیمگیری نوشت و در اختیار تک تک اعضا قرارداد. از این بهتر، آن است که متن را روی تختهسیاه یا تختهسفید(وایتبرد) بنویسیم. اگر این دو در دسترس نیست، میتوان با ماژیک وایتبرد روی شیشهی یکی از پنجرههای محل جلسه نوشت تا همه ببینند، بخوانند و بدانند دقیقاً چه چیزی در دست بررسی و تصویب است. البته امروز که رایانه یا لپتاپ ابزاری در دسترس و فراگیر است، میتوان در صفحهی نمایش آن نوشت و در برابر دید تک تک اعضا قرارداد.
اگر صفحهی نمایش بزرگ یا ویدئوپرژکتور(فراتاب) در دسترس باشد که کار بسیار بهتر جلو میرود. بویژه در بررسی و تصویب متن مصوباتی مانند بخشنامهها یا آییننامهها که هر یک از واژهها و ترتیب قرار گرفتن آنها و حتی نشانههای سجاوندی مانند ویرگول(،) یا گیومه(«»)، پیامدهای ویژهای دارند - و دگرگونی آنها دارای پیامدهای گوناگون خواهدبود - جا دارد که این اصل «وجود شکل نوشتاری متن در برابر چشم همهی اعضا» به طور دقیق رعایت شود. ذکر روشهای گوناگون برای تأمین این اصل و جزییاتی مانند استفاده از شیشهی پنجره در سطور بالا، به دلیل اهمیت بسیار این اصل است.
در تدوین بخشنامههای اداری و سازمانی، در تصویب مقررات و قوانین یا در تنظیم صورتجلسات کمیتهها و کمیسیونهای مناقصات، باید هرگونه پیشنهاد اصلاح نیز بروشنی در برابر دید همگان قرارگیرد تا هر رأیدهنده بخوبی بداند که دارند دربارهی چه چیزی صحبت میکنند و رأی میدهند. این امکان با بهرهگیری از صفحهی نمایش یا پروژکتور متصل به لپتاپ به خوبی فراهم میشود.
3. در هر زمان باید یک و تنها یک موضوع در درست بررسی باشد.
کوشش و همکاری اعضای هر کارگروه، برای رعایت قاعدهی کلیدیِ «در هر زمان، تنها یک موضوع»، از تفرق توان و تمرکز کارگروه و حرکات زیگزاگی آن جلوگیری میکند. این قاعده، به جای آشفتگی، توان و زمان کارگروه را برای حرکت گام به گام، بررسی درست و سرانجام حل مناسب مسئلهی مورد بررسی، متمرکز میسازد. این قاعده را میتوان به عنوان مهمترین قاعده برای بهرهوری فرایند بررسی و تصمیمگیری گروهی، اینگونه صورتبندی کرد:
در هر زمان، تنها و تنها یک موضوع میتواند در دست بررسی باشد.
یا
در هر زمان، باید تنها و تنها روی «یک موضوع معین برای همه» سخن گفت.
برای رعایت قاعدهی طلایی «تنها یک موضوع در هر لحظه»، باید وظیفهی «شناسایی موضوع مورد بررسی در هر لحظه» و «اعلان همگانی و روشن آن موضوع» را از مهمترین وظایف «آسانگر کارگروه» بر شماریم. وظیفهی شناسایی و اعلان همگانی «موضوع مورد بررسی در هر لحظه» وظیفهای مهم و حیاتی برای بهرهوری، تمرکز و به نتیجه رسیدن است. «آسانگرِ کارگروه» باید این وظیفهی حیاتی را با دقت و جدیت - و البته ادب و شفقت - به انجام رساند. صد البته تمام اعضای دیگر کارگروه نیز باید در رعایت این قاعدهی طلایی با آسانگر کارگروه کمال همکاری را انجام دهند. هر موضوع که برای بررسی و تصمیمگیری، شناسایی و اعلان میشود، باید به صورت متمرکز، جامع و با رعایت دیگر قواعد(مانند حق اظهار نظر هریک از اعضا) بررسی و تعیین تکلیف شود و تنها پس از تعیین تکلیف این موضوع، هر موضوع دیگری قابلبررسی است.
البته برای پرهیز از افراط آسیبزا در این قاعده(از جمله تمرکز بر یک موضوع نادرست)، میتوان تدابیری اندیشید. از جمله، اگر در هنگام بررسی یک موضوع، هریک از اعضا دریابد که یک موضوع ضروری و البته مقدمِ دیگر جا ماندهاست، شایسته است در نخستین نوبت – و نه در میان سخن عضو دیگر - آن موضوع مقدم(پیشینی) را یادآوری کرده و تغییر موضوع در دست بررسی کارگروه را پیشنهاد بدهد. با این تدبیر یا قاعده، تغییر دستور جلسه(تغییر دستور همان لحظه و نه الزاما تغییر کل دستور) نیز بدرستی شناسایی، تعیینتکلیف و بروشنی و به صورت همگانی اعلان میشود تا همهی اعضا به صورت هماهنگ، از این جا به جایی دستور(موضوع در دست بررسی) با خبر شده و آن را رعایت کنند.
یکی از آفتهای رایج در جلسات ما - که من در کشورمان بسیار دیدهام - این است که هر کس، در هر زمان، هرچه به ذهنش رسید را در جلسه مطرح میکند و نام این توفان افکار یا آشوب اذهان در جلسه را «آزادی» و «دموکراسی» میگذارد. آزادی و دموکراسی نیازمند سازوکارها یا بندوبستهایی هستند برای آن که اِعمال حق افراد، سبب آشفتگی و هرجومرج نشود. مثلاً درست است که هریک از افراد در کارگروه تصمیمگیری، حق سخن دارد اما اگر بندوبستی برای پاسداشت این حق وضع و رعایت نشود و هر کس، هرگاه و به هر شکل و ترتیب که خودش صلاح دید، از این حق استفادهکند، پیامد این شیوه، هرجومرج در جلسه خواهد بود. از قضا تأمین آزادی و رعایت دموکراسی بیش از هرچه، نیازمند نگرش و روشی درست و بندوبستی کارآمد است؛ نیازمند مهارتهای رفتاری است. اینک جا دارد یادآوری این درسآموختهی کوتاه، گویا و عمیق که: «آزادی نه دادنی و نه گرفتنی است؛ بلکه یادگرفتنی است». آزادی، فرای تربیت و فروتنی برای دادن آن و فرای کنش و کوشش برای گرفتن آن، نیازمند است به تمرین برای یاد گرفتن مهارتهای آن. یاد گرفتنِ «مهارتِ تمرکز عملی بر موضوع یا دستور هر لحظه» یکی از مهمترین یادگیریها برای موفقیت در تصمیمگیری گروهی است. البته تصمیمی براستی گروهی، نه فقط تقلیدِ همشکلی با تصمیم گروهی.
4. هر پیشنهاد برای به بحث یا رأی گذاشتهشدن در کارگروه، نیازمند دستکم یک عضو پشتیبان است.
هر تغییر یا تصحیح را که یک عضو کارگروه «ابراز» یا اعلام میکند، دستکم یک عضو دیگر باید پشتیبانی کند، تا بتوان آن پیشنهاد را به بحث گذاشت یا در اصطلاح فنیتر بتوان آن را در دستور بررسی گروهی قرارداد. این قاعده برای پیشگیری از آن است که مبادا جمع دچار تلاطمهای پیدرپی و اُفت بهرهوری شود. زیرا اگر هر زمان که کسی هر حرف یا نظری به ذهنش میرسد، آن حرف(نظر) را در جمع «ابراز» کند و علیرغم این که حتی یک نفر دیگر آن پیشنهاد را نه تنها شایستهی تصویب، که حتی دارای ارزش بحث و بررسی نیز نمیداند، باز هم توان و زمان کارگروه را صرف آن سخن(نظر) کنیم، آنگاه هر لحظه شاید با یک نظر خلقالساعه و حرف ناپخته روبهرو شویم. این قاعده (ضرورت پشتیبانی دستکم یک عضو دیگر) از آن دسته قواعد است که کارکرد یا اثربخشی آن بویژه در کارگروههای دارای بیش از ده-دوازده عضو بهتر و بیشتر نمایان میشود. به عنوان نمونه در یک کارگروه با 20 عضو، اگر کسی پیشنهادی را «ابراز» کند که حتی یک نفر دیگر آن را واجد ارزش «تشریح» نیز نداند، یعنی در میان آن کارگروه حتی ده درصد اعضا نیز آن پیشنهاد را قابلاعتنا نمیدانند؛ بنابراین صرف وقت بیشتر برای ان پیشنهاد، دیگر معقول یا اقتصادی نیست.
در فهم بهتر موضوع باید دقت کنیم که دو حالت برجسته قابل تصور است:
الف) اگر نظر یا پیشنهاد «ابراز»شده پخته باشد، که به احتمال زیاد، دستکم یک نفر از میان کارگروه(کسی غیر از ابرازکننده)، ارزش آن پیشنهاد را میفهمد و بنابراین از آن «پشتیبانی» میکند، یعنی ساده و روشن و گویا خطاب به کارگروه میگوید: «پشتیبانی میکنم» یا «من از این پیشنهاد پشتیبانی میکنم». بیان همین کلمات به معنی پشتیبانی است.
ب) اگر پیشنهاد حتی در حد پشتیبانی یک نفر نیز پخته نباشد، پس شایسته نیست که پیشنهاددهنده اصرار داشتهباشد که آن پیشنهاد در میان جمع کارگروه و در زمان رسمی جلسه ادامه یابد، بلکه شایسته است نخست در یک ارتباط محدودتر و در بیرون جلسه - که زمان جلسه را مصرف نمیکند - پیشنهاد خود را به دستکم یک عضو دیگر ارایه کند. به این نحو که از قبل پیشنهادش را صورتبندی و مستدل بسازد تا اندازهای که دستکم برای یک نفر دیگر قابلقبول یا قابلپشتیبانی شدهباشد و با ارایهی پیشنهادهنده و شنیدن آن یک عضو، علاقهی آن عضو را برانگیخته باشد که در میان جمع کارگروه یا در اصطلاح در صحن کارگروه، آن عضو دیگر از این پیشنهاد پخته و سنجیده «پشتیبانی» کند.
اما اگر پیشنهاددهنده نتواند هیچ یک از اعضا را – یعنی حتی یک نفر را – با خود همراه سازد، روشن است که صرف وقت بیشتر برای مباحثه روی آن پیشنهاد و نظرسنجی یا تصمیمگیری دربارهاش درون کارگروه(صحن کارگروه) و در زمان جلسه، اقدامی کمحاصل و غیر بهرهور است که «بهرهوری تصمیم» یا «اقتصاد تصمیم» در کارگروه را به مخاطره میاندازد.
5. پس از «ابراز» پیشنهاد و «پشتیبانی» آن، باید آن را بروشنی «تشریح» کرد تا برای کل کارگروه روشن شود.
هر پیشنهاد پس از آن که عضوی آن را «ابراز» و دستکم یک عضو دیگر آن را «پشتیبانی» کرد، آنگاه دو شرط لازم برای صرف وقت کارگروه را به دست آوردهاست و یکی از داراییهای کارگروه به شمار میرود. اما اگر همهی اعضا پیشنهاد را بدرستی و روشنی نفهمیده باشند یا فهم آنان با فهم «ابراز»کننده و «پشتیبانی»کننده همانند نباشد، آغاز مباحثه و بررسی آن پیشنهاد، آیا درست و بهرهور است؟ روشن است که برداشتهای جوراجور از پیشنهاد یا وجود ابهام و ایهام در پیشنهاد، امکان مباحثهی درست را از میان میبرد. مفاهمهی درست، پیششرط مباحثهی درست است. بنابراین پس از «ابراز» و «پشتیبانی» و پیش از «مباحثه» شایسته است که «تشریح» پیشنهاد انجام شود تا پیشنهاد به اندازهی کافی روشن، درست و گویا و بلکه خوانا بشود. از جمله با روش نوشتن و نشاندادن صورت نوشتاری پیشنهاد، میتوان آن را «تشریح» کرد تا برای همه روشن و گویا بشود و امکان مباحثهی کارگروهی تأمین شود. در کنار نشان دادن صورت نوشتاری، توضیح و تشریح کوتاه پیشنهاددهنده برای روشن ساختن پیشنهاد، میتواند بسیار سودمند و سبب بهرهوری بیشتر فعالیتهای کارگروه تصمیمگیری باشد.
در هر ارتباطی روشن شدن موضوع مورد بررسی یا گفتوگو، نکتهی بسیار مهمی است. در گفتوگو برای ایجاد برداشت روشن و مشترک، از روش «بازخورد دادن به گوینده» استفاده میکنیم. به عنوان مثال، شنونده خوب است که از گوینده بپرسد: «آیا منظور شما این است که ... ؟» و اگر منظوری که در هنگام بازخورد دادن شنوندهی سخن(یا پیشنهاد) به گویندهی آن، بیان میشود، با خواستهی گوینده منطبق نباشد، گوینده میتواند با توضیح و تشریح بهتر، عدم انطباق دریافت شنونده با منظور خودش را اصلاح کند.
درکارگاه نقد به ما میآموختند که: نقد گامی است که تنها پس از فهم ممکن میشود؛ پیش از فهم، نباید وارد نقد شد. پیش از فهم درست، نه پذیرش و ستایش درست یا دارای ارزش است؛ نه نقد و مخالفت.
6. مخالفان و موافقان پیشنهاد به صورت یک در میان حق ابراز نظر دارند.
حق برابر اظهار نظر برای هریک از اعضا را پیشتر توضیح و تأکید کردیم. یعنی پس از سه گام کلیدی «ابراز»، «پشتیبانی» و «تشریح» نوبت ابراز نظر دیگران دربارهی پیشنهادی است که در دستور قرار گرفتهاست. ولی اکنون باید توجه کنیم که هریک از این اعضا، ممکن است با پیشنهادِ ابراز، پشتیبانی و تشریح شده، «موافق» باشند یا «مخالف». این حقِ سخنِ هر یک از اعضا که ممکن است در «مخالفت» یا «موافقت» پیشنهاد آن لحظه(دستور آ« لحظهی صحن کارگروه) باشد، چه هنگامی باید اعمال شود؟ به بیان دیگر: در بررسی نظرات مخالف و موافق دربارهی هر موضوعِ در دستور، پرسش این است که نخست موافقان باید صحبت کنند یا مخالفان؟
راه درست و منصفانه آن است که «موافق و مخالف هر موضوع در دستور، یک در میان سخن بگویند». این قاعده را در 1592 در انگلستان ثبت کردهاند.
بنابراین پس از آن که پیشنهاد، گامهای ابراز، پشتیبانی و تشریح را پشت سر گذاشت، نخست باید اگر کسی با آن مخالف است، سخن مخالف نیز شنیده شود و پس از آن یک سخن مخالف، سخن یک موافق با همین نظم یک در میان سخن مخالف یا مخالفان دیگر و نیز سخن موافق یا موافقان دیگر در صحن کارگروه ابراز و با رعایت حق سخن هر یک با دقت و سکوت شنیده شود.
با این انضباط یا ترتیبات مذاکرهی گام به گام، جوانب مختلف هر پیشنهادی شنیده و رفتهرفته برای کارگروه روشنتر شده، بررسی پیشنهاد کامل میشود و آن پیشنهاد آمادهی یک رأیگیری شایسته و مشروع خواهدشد.
7. در هنگام رأیگیری باید برای هر یک از دو گزینه، رأیگیری شود.
هر رأیگیری، طبق عقل دستکم دو گزینه دارد؛ مانند: «آری» و «نه»، یا مانند: «روز» و «شب». در هنگام رأیگیری باید برای هر یک از دو گزینه، رأیگیری شود تا آرای «ممتنع»(گروه سوم که هیچ یک از دو گزینه برایشان ترجیح ندارد یا هر دو گزینه از نظر آنان همارز است) را به ناحق و نادرست به پای یکی از دوگزینه نگذاریم. «ممتنع» را باید نه به پای «مخالف» گذاشت و نه به پای «موافق».
به عنوان مثال، فرض کنید که یک کارگروه تصمیمگیری میخواهد تصمیم بگیرد که «زمان برگزاری همایش سهشنبه باشد یا چهارشنبه؟». فرض کنیم این کارگروه 9 شرکتکننده دارد که 3 نفر با سهشنبه موافق هستند و 4 نفر با چهارشنبه و دو نفر نیز این دو روز را همارز میدانند یعنی رأی «ممتنع» دارند. اگر «آسانگر کارگروه» فقط بپرسد «چه کسانی با سهشنبه موافق هستند؟» و آن 3 نفر دست بلند کنند، بظاهر این طور به نظر میرسد که 3 نفر از 9 نفر با سهشنبه موافقند و پس 6 نفر مخالفند و بنابراین، سهشنبه تصویب نمیشود. اگر آسانگر یا دبیر پرسش را عوض کند اما بازهم فقط یک پرسش مطرح کند که «چه کسانی با چهارشنبه موافق هستند؟» و این بار آن 4 نفر دست بلند کنند، این بار این طور به نظر میرسد که 4 نفر از 9 نفر با چهارشنبه موافقند و 5 نفر مخالفند و بنابراین، با این پرسش چهارشنبه تصویب نمیشود.
با این مثال چند چالش روشن میشود. مهمترین خطر یا چالش این است که آسانگر به عمد یا به سهو میتواند با تغییر پرسش رأیگیری، نتیجه را به صورت غیرواقعی به یکی از دو طرف منحرف سازد. یعنی در روش رأیگیری فقط برای یکی از دو گزینه(که در جلسات ما پاک رایج است)، آفت و خطر استبداد آسانگر (یا به قول ما: رییس جلسه) کاملا وجود دارد. فهم ضرورت دو پرسش یا رأیگیری برای هر یک از دو گزینه، یکی از کشفهای مهم جوامع بشری محسوب میشود که طبق مستندات در سال 1604 در انگلستان این کشف را ثبت کردهاند. جالبتر این است که در کنار این اکتشاف مهم، آنان به اختراع چاره یا فن رأیگیری و شمارش آرای هر دو گزینه نیز اقدام کردهاند. اختراع مهمی که میتواند انحراف ناخواسته در رأیگیری و نیز استبداد خودخواستهی آسانگر کارگروه را مهار کند. استبدادی که اگر مهار نشود، در واقع «آسانگر کارگروه» میشود همان «رییس جلسه» که ما با کارهایش بخوبی خو کردهایم.
در واقع – چنانکه در مثال بالا دیدیم – با رأیگیری هر دو گزینه، آرای «ممتنع» از شمارِ آرای «مأخوذه»(مجموع آرای «موافق» و «مخالف») حذف میشود. در مثال بالا جمع آرای مأخوذه(کل موافقان و مخالفان که اعلام رأی کردهاند) عبارتند از 7 نفر که کمتر از کل حاضران جلسه، یعنی 9، است. بنابراین با کاهش مخرج کسر «نسبت»(یا «درصد») از عدد 9 به عدد 7 روشن میشود که موافقان چهارشنبه، 4 رأی از 7 رأی و در واقع «بیش از نیمِ آرای مأخوذه» هستند. پس درواقع، چهارشنبه، تصویب میشود.
8. برای انواع تصمیمات باید نِصاب آرا تعیین شود.
برای انواع تصمیمات باید «نِصاب» یا «حداقل آرای لازم» تعیین شود. برخی تصمیمات مانند تصمیم این که همایش در سهشنبه باشد یا چهارشنبه، همان نصاب آشنای «بیش از نیم آرای مآخوذه»، نصاب خوبی است. اما برای انحلال کارگروه یا تصمیمات حیاتی و بنیادین، نصابِ «بیش از نیمِ آرای مآخوذه» کافی نیست. مثلا در مورد انحلال، کارگروه را بیش از اندازه در معرض خطر فروپاشی قرار میدهد. همچنین است نصاب برای تغییر آنچه قبلا تصمیمگیری شدهاست، نصابِ «بیش از نیمِ آرای مآخوذه» برای تغییر تصمیمات پیشین، کافی به نظر نمیرسد چون شاید با تغییر رای تنها یکی-دو نفر، تصمیم کل کارگروه عوض شده و جمع دچار تلاطم پی در پی شود.
هر موضوعی که در گذشته دربارهاش تصمیمگیری شدهباشد، طبعا با یکی از نصابهای مقرر به تصویب رسیدهاست. پس تغییر آن تصمیم در آینده باید با نصاب بیشتری انجام شود. از جمله میتوان مقرر کرد برای هر تصمیم تازه، نصاب همان «بیش از نیمِ آرای مآخوذه» باشد اما برای تغییر تصمیمات پیشین، نصاب «سه چهارم آرای مأخوذه» یا دست کم «دو سوم آرای مأخوذه» ملاک عمل باشد.
میتوان به همین ترتیب، نصابهای گوناگون را برای امور گوناگون در نظر گرفت. مثلاً تصمیمات وابسته به ساختار و روندهای کارگروه را باید با نصابهایی بالاتر از نصاب دستِ پایینِ «بیش از نیمِ آرای مآخوذه» در نظر گرفت. برای داشتن نصابهای معقول و اقتصادی، میتوان انواع تصمیمات را در خوشههای تصمیم، دستهبندی کرد و برای هر خوشه از تصمیمات، نصابی درخور برای رد یا قبول در نظر گرفت. در سادهترین شکل باید گفت: شایسته است نصاب خوشهی تصمیمهای ساده با نصاب خوشهی تصمیمهای بنیادین، فرق داشتهباشد.
9. در تصمیمگیری دربارهی موضوعاتی که بر حقوق غایبان تأثیر دارد، باید احتیاط و حتی پرهیز داشت.
رأیگیری دربارهی حقوق اعضای غایب، بدون اعلان پیشینی مجاز نیست. تصمیمگیری روی موضوعاتی که روی حقوق غایبان تأثیر میگذارد، اگر از قبل اعلان نشدهباشد، نوعی تجاوز به حقوق آنان است و بنابراین مجاز نیست.
این یکی از بندوبستهای مهم در رأیگیری یا به اصطلاح رایج در دموکراسی راستین و اصولی است. در دموکراسی سالم و کارآمد نمیتوان هر چیز را در هر زمان به رأی گذاشت. رأیگیری درست، مقدمات و آدابی دارد.(چهار گام ابراز، پشتیبانی، تشریح و مباحثه شروط لازم هستند و وقتی کافی محسوب میشوند که امور مهمی مانند حقوق غایبان را پایمان نکنند.)
10. تصمیمگیری در موضوعات خارج از صلاحیت و اختیار کارگروه، مجاز نیست.
دربارهی موضوعاتی که در صلاحیت و سطح(اختیار، تخصص و ...) جمع نیست، نمیتوان تصمیمگیری کرد. یعنی تصمیمگیری نه تنها باید حقوق اشخاص طبیعی(انسانها) را پایمال نکند بلکه باید حقوق سازمانها، نهادها و توافقات اجتماعی یا الزامات علمی را نیز پایمانل نکند. یک نمونه این است که در هیأت وزیران نمیتوان تصمیم خلاف قانون مصوب مجلس گرفت. همچنین در مجلس نمیتوان قانونی خلاف قانون اساسی تصویب کرد. باید دقت کنیم که این «نمیتوان»، یعنی «اعتبار ندارد». به بیان دیگر شاید از حیث عینی و واقعی بتوان روی کاغذ تصمیم خارج از صلاحیت را کتابت و تایپ کرد اما این تصمیم اعتبار ندارد.
این نیز نمود دیگری از آن است که دموکراسی به این معنی نیست که هر کس هر کار خواست انجام دهد. دموکراسی مجموعهای از سازوکارها یا بندوبستها است که در صورت رعایت، احتمال خطای کارگروه(کمیسیون، هیئت، سازمان، جامعه و ...) را کاهش میدهد. به بیان دیگر دموکراسی بستهای درهمتنیده یا همبسته از بندوبستها است که احتمال خطای آن از احتمال خطای دیگر روشهایی که تا کنون بشر آزمودهاست، کمتر است و درست به همین دلیلِ کمخطا بودن نسبت به هر روش دیگر، از دیگر روشها قابلاعتمادتر است.
11. «آسانگر کارگروه» نباید در هیچ رأیگیری علنی شرکت کند.
با توجه به جایگاه ویژهی آسانگر که درست در میانهی کارگروه است و به حکم وظیفهاش پیوسته در مرکز توجه اعضا رفتار میکند، آیا در هنگام رأیگیری علنی اعضا، اعلان رأی وی بر رأی دیگر اعضا تأثیری بیش از یک عضو - و نه برابر با دیگر اعضا - نخواهد داشت؟
آیا اعلان رأی آسانگر در هنگام رأیگیری علنی، که اعضا چشم در چشم یکدیگر دارند، پیشفرض بنیادین برابر بودن همهی اعضا را پایمال نخواهد ساخت؟
آیا سبب نمیشود که به قول جورج اورول در کتاب «مزرعهی حیوانات»(«قلعهی حیوانات»)، آسانگر همان عضوی باشد که «برابرتر» است؟
تازه این را در نظر آورید که محل زایش و بالش این قواعد (از جمله همین قاعدهی منع آسانگر از اعلان رأی در هنگام رأیگیری علنی) آن بستر فرهنگی، ذهنی و نگرشی است که فردیت و آزادی را بهعنوان دشنام، کنایه یا متلک به کار نمیبرند و «آسانگر» براستی بیش از آسانگر نیست و وی را تنها سخنگو(Mr Speaker) مینامند. این را نیز به یاد آورید که ما «آسانگر کارگروه» را در بسیاری موارد هنوز «رییس جلسه» مینامیم؛ ملاحظات فرهنگی مانند تعارفات ما را نیز در نظر آورید و ... . اگر در آن بستر فرهنگی زایش و بالش این قواعد، اعلان رأی آسانگر یا سخنگو در هنگام رآیگیری علنی میتواند سبب انحراف بشود – تا جایی که برای پیشگیری از آن انحراف اندک، قاعده وضع کردهاند – حال بیاندیشید که اعلان رأی جناب رییس در رأیگیریهای علنی ما، چقدر میتواند رأیگیریهای بظاهر عادلانه یا منصفانه ما را از عدل و انصاف دور بسازد.
پس باید هشیاری ورزید و مراقبت کرد که «آسانگر کارگروه» نباید در هیچ رأیگیری علنی شرکت کند. تنها و تنها پس از شمارش کامل آرای مأخوذه(مجموع آرای هر یک از دو گزینه) اگر طبق نتیجهی شمارش هر دو گزینه نسبت برابر داشتهباشند(برابری شمار آرای هر دو گزینه) یا این که اختلاف آرای دو گزینه تنها یک رأی(به اندازهی یک عضو) باشد، آنگاه آسانگر کارگروه اجازه مییابد رأی خود را اعلان کند. این دقتها و مراقبتها برای آن است که اثر رأی هیچکس بیش از هیچکس دیگر نباشد و همهی آرا وزن عملی برابر با یکدیگر داشتهباشند.
12. آسانگر باید حتی پیش از رأیگیری و بلکه همیشه ظاهر بیطرف خود را حفظ کند.
این قاعده گذشته از آن که دامنهی نگرانی و تدبیرش فراتر از قاعدهی پیشین است، بسیار هوشمندانه نیز صورتبندی و بیان شدهاست. آسانگر نه تنها نباید در هنگام رأیگیری علنی، رآی خود را اعلان کند، بلکه باید پیش از رأیگیری و همیشه ظاهر بیطرف خود را حفظ کند. این قاعده یا بندوبست نیز بسیار مهم است تا هرگز جایگاه یا کرسی متمایز آسانگر – بویژه در جایی که او «رییس» محسوب میشود - بر نظر، ابراز و مشارکت دیگر افراد سایه نیاندازد؛ فضای آزاد جلسه را منحرف و حق و جایگاه برابر اعضا را پایمال نسازد. اکنون و در پایان معرفی قواعد جا دارد که بار دیگر دقت کنیم. پرسشهای بنیادین چنین است:
آیا ما واقعا در کارگروه تصمیمگیری به دنبال تصمیمگیری گروهی راستین و بهرهمند شدن از دانش، دقت و درایت همهی اعضای کارگروه هستیم یا نه؟
آیا تنها تصمیم برجستگان را میخواهیم اما همراه با تظاهر به حضور برابر دیگر اعضای کارگروه؟
آیا دیگران زینتالمجالس بزرگان هستند؟
شاید نکتهی اصلی ماجرا با این پرسش بهتر روشن بشود:
اگر از نظر فنی و عقلی، ضرورت دارد که یک عضو فرضی(در اینجا «آسانگر») با استدلالهای خود و جلب نظر دیگران به دلایل خود، کارگروه تصمیمگیری را از خطا نجات بدهد، چرا آن عضو فرضی در جایگاه یک عضو فعال(اعم از مخالف یا موافق پیشنهاد) ننشینند و به صورت روشن، قابلپیشبینی و قابلاندازهگیری از حق سخن خود – مانند دیگر اعضا و برابر با آنان – بهره نگیرد؟ چرا آن عضو فرضی در جایگاه آسانگر بنشیند و وظایف و نقشها را خلط کند؟ چرا ماستها و قیمهها را قاطی کنیم؟
گاه ما پاسخ میدهیم «همه ایشان را قبول دارند». اما این پاسخ نیز در واقع ادعایی است که خودش نیازمند اثبات با سازوکار عقلانی و منصفانه است. پس باید پرسش را چنین صورتبندی کنیم:
اگر فهم و تشخیص کارگروه این است که «در یک مورد خاص، حرف، حرف فلان شخص باشد» همین موضوع نیز باید در قالب پیشنهادی مانند «پیشنهاد میکنم: در این موضوع، هر کاری فلان شخص گفت انجام دهیم» را یک عضو «ابراز» کند و یک عضو دیگر «پشتیبانی» کند و سپس همین پیشنهاد «تشریح» شود؛ یعنی همین هدف یا تصمیم تصریح شود. سپس مخالف یا موافق احتمالی نیز اظهار نظر کنند و روی همین پیشنهاد رأیگیری شود و اگر تصویب شد همه بدانند که «تصویب شد: در این مورد خاص، حرف حرف فلان شخص باشد».
این راه شفاف و عادلانه است و نه این که بظاهر داریم از حقوق برابر افراد پاسداری میکنیم اما در باطن و به صورت پنهان، همان قول جورج ارول است که «همه برابر هستند اما برخی برابرتر هستند». این دو قاعده یا مهارت گروهی اخیر نیز، از کشفیات و اختراعات برجستهی جوامعی است که به انسان و اندیشه و آزادی وی و پاسداری از آن پرداختهاند.
قاعدهی آخر این نبود: «آسانگر باید همیشه بیطرف باشد»؟
آیا این بود یا نبود؟
نه این نبود.
بلکه این بود: «آسانگر باید همیشه ظاهر بیطرف خود را حفظ کند». در نخستین سطرح معرفی این مهارت، گفتم که این قاعده «بسیار هوشمندانه نیز صورتبندی و بیان شدهاست». دقت کنیم که اگر بگوییم «آسانگر باید همیشه بیطرف باشد» حرف غیرعملی و غیر قابلسنجش گفتهایم. زیرا آسانگر نیز انسان است و گهگاه نظری مخالف یا موافق مییابد. پس باید از این انتظار غیر واقعی و گذاشتن تکلیف مالایطاق بر دوش آسانگر بپرهیزیم. صورتبندی درست هر قاعده، و بویژه این قاعدهی بسیار مهم است. این قاعده ناظر به ذهن یا پندار آسانگر نیست بلکه ناظر به عمل و رفتار وی در صحن کارگروه است. وی در سخنی که در جایگاه آسانگری میگوید، باید بیطرف ظاهر شود. آنچه افراد متعارف یعنی اعضای کارگروه از سخن وی و البته اجزای گوناگون سخن وی (شامل واژهها، لحن و زبان بدن وی) میبینند باید بیطرفانه باشد. درست به همین سبب، صورتبندی درست این قاعده چنین است: آسانگر باید پیوسته ظاهر بیطرف خود را حفظ کند.
اکنون، پس از خواندن شرح این دوازده قاعده یا مهارت گروهی و نیز فهم و سنجشگری کردن این دوازده مهارت، یعنی با داشتن تصویری از کلیت این ده مهارت همبسته یا یکپارچه، بار دیگر عنوان هریک را بخوانیم. این بار هر یک از این ده «جزء» را پس از فهمی از «کلّ» یکپارچهی آنها تحلیل کنیم. از جمله یک بار دیگر به قاعدهی شگرف و کلیدی شمارهی 7 یعنی «در رأیگیری باید هر یک از دو گزینه را رأیگیری کرد» بیاندیشید و ببینید که در نبود این قاعدهی کلیدی، چه اندازه ممکن است رأیگیریهایی که گمان میکردیم عین دموکراسی و عدالت است، دچار خطا بودهاست! پس در اینجا، یک بار دیگر هریک از اجزای آن کل همبسته را یادآوری میکنم.
اکنون، هر یک از این مهارتهای گروهی را در نظر آوریم و به اثر متقابل و نقش آنها در کل تصمیمگیری گروهی بیاندیشیم:
1. پاسداشت دقیق و کامل «حق سخن» هر یک از اعضا
2. دیدن صورت نوشتاری هر متن یا گزارهی در دست بررسی و تصویب
3. در هر زمان باید یک و تنها یک موضوع در درست بررسی باشد.
4. هر پیشنهاد برای به بحث یا رأی گذاشتهشدن در کارگروه،
نیازمند دستکم یک عضو پشتیبان است.
5. پس از «ابراز» پیشنهاد و «پشتیبانی» آن، باید آن را بروشنی «تشریح» کرد تا
برای کل کارگروه روشن شود.
6. مخالفان و موافقان پیشنهاد به صورت یک در میان حق ابراز نظر دارند.
7. در هنگام رأیگیری باید برای هر یک از دو گزینه، رأیگیری شود.
8. برای انواع تصمیمات باید نِصاب آرا تعیین شود.
9. در تصمیمگیری دربارهی موضوعاتی که بر حقوق غایبان تأثیر دارد،
باید احتیاط و حتی پرهیز داشت.
10. تصمیمگیری در موضوعات خارج از صلاحیت و اختیار کارگروه، مجاز نیست.
11. آسانگر نباید در هیچ رأیگیری علنی شرکت کند.
12. آسانگر باید پیوسته ظاهر بیطرف خود را حفظ کند.
آنچه تا اینجا از بندوبستهای تصمیمگیری گروهی گفتم، بنا به تشخیص نویسنده مبنی بر ضرورت آنها بود. همچنین در حد اطلاع و تجربهی نویسنده بود. یک بود از هزاران. ذخایر دانش و تجارب بشری، دریایی از یافتهها برای زیست عادلانه و منصفانه آدمیان با یکدیگر دارد. البته نباید از انگشتشمار بودن قواعد بیانشده، نگران شویم. اکنون با همین چند قاعدهی مقدم و پرکاربرد که برشمردیم، آب در یک قدمی است و خوب است در همین حد نیز به صورت عملی تنی به آب بزنیم، با این دریا آشنا شویم و آشنایی و شنایی در این دریا را آغاز کنیم. «آب در یک قدمی است، رختها را بکنیم».
در عین علم به این که دانستن این دوازده قاعده، پایان کار جستوجو و دانستن نیست و همچنان کوشش برای فهم بیشتر و بهتر برای تعالی خویش و توسعهی سازمانها و جوامعمان گشوده است، بر این نکته تأکید و تصریح میکنم:
نباید نگران انگشتشمار بودن این دوجین قاعده - که با هم خواندیم - بشویم. هر راهی با نخستین گامها آغاز میشود. مهمتر از شمار این قواعد، این است که راه بهسازی تصمیمگیریهای گروهی را با یکدیگر گشودیم.
از نظر نگرشی یا معرفتی، این افقگشایی سبب این فراست میشود که دریابیم: هر جا که ده-بیست نفر جمع بشوند، به معنی تصمیمگیری منصفانه، عادلانه و مشروع نیست. تصمیمگیری مشروع نیازمند بندوبستهایی دقیق است. هر گردآمدن و دور هم نشستن، بدون رعایت دقیق سازوکارهای عقلانی و بندوبستهای دموکراتیک، به تصمیم مشروع و دموکراتیک نمیانجامد. تصمیمگروهی واقعی و منصفانه، دستاوردی بسیار گرانبها است که فوتوفن خود را دارد و نیازمند مهارتها، سرمایهگذاریها، مهندسیها، فناوریها و محافظتهای ویژهی خود است. مهم این است که همواره هوشیاری بورزیم که آزادی و دموکراسی ابزارها و مهارتهایی لازم دارد که باید آنها را جُست. مهم این است که هوشیار باشیم که ما به این ابزارها و مهارتها و یادگیریهای بسیار نیازمندیم. اگر این نیاز را درک کنیم، جور دیگر رفتار میکنیم. جور دیگر میبینم، میجوییم و مییابیم یا میسازیم. مهم آن است که آن تشنگی در ما بجوشد. «آب کم جو، تشنگی آور به دست. تا بجوشد آبت از بالا و پست».
در کنار نکتهی نگرشی و معرفتی بالا، نکتهی کارکردی یا کاربردی این است:
قواعد بالا که با هم خواندیم، گرچه تمام کار و پایان راه نیست اما از مهمترین و پرکاربردترین قواعد یا بندوبستهای تصمیمگیری گروهی است. بنا به اصل معروف به 80-20، قواعد ذکرشده، بخش اعظم و متداول نیازهای کارگروههای تصمیمگیری را ساماندهی و بهسازی خواهدکرد. پس برای بهسازی تصمیمات کارگروههای خود از امروز تأخیر و تعلل نکنیم و از همینجا و هماکنون آغاز کنیم.
آنچه خواندیم، مهمترین بندوبستهای تصمیمگیری گروه در حد دانش و نیز تجربهی این نویسنده و براساس تشخیص وی دربارهی ضروت و اولویت قواعد بود. از این پس هر خواننده کار و راه خود را تواند یافت. باید این راه را گشود و آغاز کرد و ... . پس از خواندن این قواعد، گاهی بازگشتن و یادآوری نکات تقدیم شده، در میان گذاشتن آنها با دیگران، خواندن مشترک این کتابچه با دوستان یا همکاران، همچنین نقد و تصحیح آن، اندیشیدن به راههای بهتر تصمیمگیری گروهی در سازمان و با اطرافیان خود و البته تا حد ممکن و مناسب بهرهگرفتن از بندوبستهای آموخته در هر جلسه و هماندیشی آینده، پیمودن راه تعالی و توسعهی زیست انسانی و اجتماعی ما خواهدبود. آنچه خواندیم مهمترین بندوبستهای تصمیمگیری گروهی بود که میتواند تصمیمات گروهی ما را از روشهای مألوف و عادتهای رایج ولی پر خطا و پر خطر به نحو چشمگیری بهبود دهد و نتیجههای ما را معقولتر و مشروعتر بسازد.
مذاکره و رأیگیری قاعدهمند و مخالفتهای روشمند، یادآور اصطلاح تاریخی و آشنای «جدال احسن» است. میتوان آن را «مناقشهی منصفانه» نامید. من آن را «گفتآورد» نیز مینامم. «گفتآورد» بر اساس ساخت زبانی فارسی، آوردگاهی است که دو اندیشه، دو گفتمان یا دو نگرش مخالف در برابر یکدیگر قد میافرازند و میکوشند حقّانیت یا دستکم برتری نسبی خود را با استدلال و منطق اثبات کنند؛ میکوشند که با ابزار کلمه و از طریق ابراز کلمات و با اقناع و جذب مخالفان و افزایش موافقان، سخن درست خود را بر کرسی بناشنند و نه از طریق حذف مخالفان و بزرگنمایی موافقان. از جمله چنانکه دیدیم: «قاعدهی به رأی گذاشتن هر دو گزینه»، کمک میکند که موافقان واقعی هر گزینه به درستی معین یا وزنکشی بشوند و به صورت خلاف واقع بزرگنمایی نشوند. پس «گفتآورد» از این جهت که اولویت آن اثبات و اقناع است، فرق دارد با «گفتوگو» که در پی فهم و کشف است. این ناهمانندی میان «گفتآورد» و «گفتوگو» است. اما همانندی این دو، آن است که هر دو، با سازوکارهایی روشن، شفاف، پیشبینیپذیر و تا حد ممکن منصفانه به تعادلی واقعیتر و عقلانیتر میکوشند.