این بخش که روز پنجشنبه ۱۶ تیر ماه ۱۴۰۱ راه اندازی شد، به انتشار اخبار و گزارشهای انجمن اصلاح ساختار احزاب سیاسی (اساس) اختصاص داده میشود.
قرار است این انجمن، بر اساس قانون عام پارلمانی و در چارچوب انجمن اصلی تأسیس و ادره شود و هدفش اصلاح ساختاری احزاب سیاسی بعد از آشنایی با روش تأسیس حوزههای مستقل حزبی بر اساس قانون عام پارلمانی (دستورنامه رابرت) است. گمان میرود که اعضای این انجمن، بعد از آشنایی عمیق با قانون عام پارلمانی، مشکلات ساختاری احزاب سیاسی و نظام سیاسی را به صورت شهودی درک خواهند کرد و بعد از آن است که باید کشف کنند این مشکلات را چگونه بر طرف کنند.
در نخستین بخش این سلسله یادداشتها در مورد ضرورت تأسیس حوزههای حزبی مستقل در پرتو علم حقوق پارلمانی و قانون عام پارلمانی ـ آنطور که در دستورنامه رابرت تشریح شده است - تأکید شد. در بخش دوم نیز تمایز بین نقش بنیانگذارِ یک حوزه حزبی مستقل با نقش مدیر جلسات تصمیمگیری گروهی به صورت خلاصه مورد بررسی قرار گرفت.
همین جا باید دوباره تأکید شود کسانی که عملاً برای تأسیس حوزههای حزبی مستقل، آستین همت بالا میزنند و در این عرصه به طور جدی تلاش میکنند، نشان میدهند که، به طور طبیعی، خصوصیاتی دارند که آنان را از سایرین متمایز میسازد. این خصوصیات، معمولاً در علم مدیریت مورد بررسی قرار میگیرد. علاوه بر این خصوصیات مدیریتی، فضائل اخلاقی و فضائل شخصیتی نیز در موفقیت بنیانگذارن حوزههای حزبی مستقل نقش تعنین کننده دارد. چرا که بدون فضائل اخلاقی و شخصیتی، جلب اعتماد دیگران غیرممکن است. با این همه، و همانطور که قبلاً مورد تأکید قرار گرفت، هدف اصلی این سلسله یادداشتها ارتقای مهارتهایی است که برای ایجاد حوزههای حزبی مستقل و دموکراتیک، به خصوص در فرهنگ استبداد زده ایرانیان، لازم است. بخشی از این مهارتهای اختصاصی، آشنایی با علم حقوق پارلمانی و مسلط شدن به قانون عام پارلمان - آنطور که در دستورنامه رابرت تشریح و تبیین شده است - و مهمتر، مهارتهای به کارگیری این قواعد پیچیده در ایران است.
تأمل در تجربههای به کارگیری این قواعد در مجامع تصمیمگیری ایرانیان نشان میدهد که حتی همین دسته از مهارتها، یعنی مهارتهای ناشی از آشنایی با پروفشن پارلمانی، نیز، آنجا که موضوع به تأسیس حوزههای حزبی مستقل مربوط باشد، میتواند به دو بخش نسبتاً متمایز تقسیم شود: یک) مهارتهای مربوط به مدیریت انواع نشستها در یک حزب و تدوین و تصویب انواع آئیننامههای آن، و دو) مهارتهایی که به صورتبندی نوع خاصی از ایدئولوژی یک حزب ممکن است اثر بگذارد. یعنی این که شما میخواهید یک حزب برای حاکمیت مردم در یک نظام دموکراتیک ایجاد کنید، یا حزبی متناسب با یک نظام آریستوکراتیک، یا تکنوکراتیک، یا اتوکراتیک، یا تئوکراتیک، و یا انواع نظامهای سیاسی دیگری به جز حاکمیت مردم.
لازم به یادآوری است مهارتهای مربوط به اداره انواع مجامع تصمیمگیری و تدوین و تصویب اساسنامه/آئیننامهی انواع جامعه/انجمن/سازمان، و به طور کلی مهارتهایی که موضوع پروفشن پارلمانتارینهاست، و شرح جامع و کامل آن در کتاب دستورنامه رابرت آمده است، در نوشتههای دیگری که در همین وب سایت منتشر شده و میشود، در دسترس علاقمندان قرار دارد. از همین رو، بنیناگذاران حوزههای حزبی مستقل برای ارتقای مهارتهای خود در امر مدیریت کارآمد و اثربخش جلسات تصمیمگیری حتما باید به آن نوشتهها مراجعه کنند، و بسیار مهمتر، در جریان عمل این مهارتهای خود را ارتقا بدهند یا از کمک کسانی بهرهمند شوند که میتوانند جسات تصمیمگیری حوزههای حزبی را در چارچوب این قواعد نسبتاً پیچیده اداره کنند.
با توجه به این توضیحات، میتوان این طور جمعبندی کرد که دامنه و گستره این سلسله یادداشتها به اثراتی محدود میشود که انتظار میرود، آشنایی با علم حقوق پارلمانی و قانون عام پارلمانی در رویکرد بنیانگذارن حوزههای حزبی مستقل به مثابه فعالان سیاسی بر جا بگذارد. اثرات آشنایی با دستورنامه رابرت به مثابه کتاب حقوق پارلمانی بر رویکرد فعالان سیاسی چیست و چه میتواند باشد، یا به بیان مناسبتر، چه باید باشد؟
آنچه که در ادامه تقدیم میشود، یکی از مهمترین اثرات احتمالی این آشنایی را مورد بررسی قرار میدهد: حکومت مردم یا حکومت قانون؟
بخش نخست این نوشته را اینجا بخوانید.
فرض میشود مخاطبان این سلسله یادداشتها شخصیتهایی هستند با برخی ویژگیها، که در دانش مدیریت، معمولاً به آنان «کارآفرین» گفته میشود.
به طور خلاصه، «کارآفرینها»، معمولاً خطرپذیرتراند. به افقهای دوردست چشم میدوزند، خودانگیخهاند و منتظر نمیمانند کسی به آنان بگوید چه باید بکنند. استراتژیک میاندیشند. نیازهای بالقوه را در جوامع انسانی تشخیص میدهند، و پیشاپیش دنبال یافتن راه حلی برای این مشکلات میافتند و راه حل را مییابند یا میآفرینند. به نظر میرسد اگر کسی آستین همت بالا بزند تا یک حوزه حزبی مستقل تأسیس کند با این هدف که مشکلات نظام سیاسی کشور حل شود، پیشاپیش میتوان حدس زد که به احتمال زیاد باید یک کارآفرین باشد.
البته، کارآفرینها، معمولاً سوءمدیریتهای خاص خودشان را دارند و در این سلسله یادداشتها، هرچا که لازم شود، در مورد انواع سوءمدیریتهای کارآفرینان هشدارهای لازم داده خواهد شد. اما از همین ب بسمالله، باید خاطر نشان کرد که بنیانگذار هر حوزه حزبی مستقل باید بین نقش خودش به عنوان بنیانگذار و مدیرجلسه تمایز قائل شود و اگر این دو نقش را با هم خلط کند، احتمال شکست او در رسیدن به هدفی که دارد بسیار بسیار بالا خواهد رفت. این نوشته، به تمایز بین دو مفهوم بنیانگذار و مدیرجلسه میپردازد.
لازم است خاطر نشان شود به زودی و با شرکت بنیانگذاران حوزههای حزبی مستقل در سراسر کشور یک گروه مجازی سازماندهی خواهد شد تا نشستهایی برای همفکری و همکاری برگزار کنند. آن نشستها، طبق قواعد دستورنامه رابرت اداره خواهد شد و تمام بنیانگذارن حوزههای حزبی مستقل از طریق شرکت در نشستهای آن گروه خواهند توانست به مرور با قواعد دستورنامه رابرت در عمل آشنا شوند. از همین رو، به تمام بنیانگذاران حوزههای حزبی مستقل پیشنهاد و توصیه میشود که از همان ابتدا و به محض آنکه تصمیم گرفتند یک حوزه حزبی مستقل تأسیس کنند، از طریق همین وبسایت تماس بگیرند و عضو این گروه شوند.
بعد از این توضیح مقدماتی، نخستین بخش این سلسله یادداشتها را با هم بخوانیم:
سرتاسر فعالیتِ - به اصطلاح - حزبی در حکومت دهاتیان چیزی جز یک مسخرهبازی تهوعآور نبود. دهاتیان گریخته از دهات بیآب و علف، فقط یک حزب میشناختند که آخوندها یادشان داده بودند: «حزبالله»، که از قضا رهبر آن هم «روحالله» بود که تصویر صورت ماهش را در ماه میدیدند! هر کس با حزب آنان مخالف بود کافر بود و تکلیفش روشن: اَشًِداءُ عَلیَ الکُفار. تمام.
با همان نخستین نعرههای «حزب فقط حزبالله، رهبر فقط روحالله»، که در فضای انقلاب بهمن ۵۷ طنین انداز شد، شهروندانی که در رؤیای انقلابهای دموکراتیک یا سوسیالیستی بودند دریافتند که عجب انقلاب سورئالیستیای رقم خورده است: حزب دهاتیانی که بسیج شده تا دامن شهر را از آلودگیهای «لهو و لعب» پاک کند!
در چشمانداز تاریخی، چهار دهه زمان نسبتاً کوتاهی بود تا گروههای هرچه بیشتری از همان دهاتیان شهری شده، با الزامات زندگی در شهرهای بزرگ خو بگیرند و فرهنگ شهرنشینی جدیدی خلق شود. جنبش دوم خرداد و جنبش سبز - از این منظر - تبلور گسترش سریع فرهنگ شهرنشینی بود و در تداوم آن، حنبش زن، زندگی، آزادی، میرود تا به هژمونی فرهنگی دهاتیان در سراسر کشور خاتمه دهد.
در قلمروی فعالیتهای حزبی نیز، - که موضوع اصلی این سلسله یادداشتهاست - دستاوردها کم نبوده است و جا دارد که در نخستین بخش این یادداشتها مهمترین درسهایی که از چهل سال ندانمکاری میتوان آموخت، فهرست شود تا همه با هم متعهد شویم هرگز آنها را تکرار نکنیم. در بخشهای بعدی تلاش خواهد شد تا، از یک سو، با تکیه به این تجربهها، و از سوی دیگر، با درس آموزی از تجربههای بشری - از جمله، آنچه که در دستورنامه رابرت تشریح شده است - جزوهی راهنمایی برای آن گروه از فعالان اجتماعی که تمایل دارند به عنوان یک فضلیت شهروندی، به فعالیتهای سیاسی شرافتمندانه بپردازند، فراهم آید.
خاطر نشان میشود ایده تدوین راهنمای تأسیس حوزههای حزبی مستقل، مدتها پیش از آغاز جنبش زن، زندگی، آزادی، در گروه حامیان تأسیس انجمن اصلاح ساختاری احزاب سیاسی (اساس) مطرح شد و کمیتهای هم به منظور تدوین پیشنویس این راهنما شکل گرفت و جلسات متعددی نیز برگزار کرد. ولی با فوران این جنبش، تاریخ ورق خورد و حکومت دهاتیان به تاریخ پیوست. در نتیجه، این جزوهی راهنما، دیگر نه یک سند پیشاانقلابی، بلکه یک راهنمای پساانقلابی خواهد بود که میکوشد به شکلگیری یک نظام حزبی استاندارد و متناسب با دنیای فردا مدد برساند. با امید به فردای بهتر، نخستین بخش این سلسله یادداشتها در ادامه تقدیم میشود. با هم بخوانیم:
در نخستین قسمت این سلسله یادداشتها با عنوان حزب پُستمدرنیستی دههی هشتادیها، خاطر نشان شد که گروه حامیان تأسیس انجمن اصلاح ساختاری احزاب سیاسی (اساس)، از ماهها قبل کمیتهای را برای تدوین پیشنویس راهنمای تأسیس حوزههای حزبی مستقل سازمان داده بود تا در پرتو علم حقوق پارلمانی، ضمن آسیبشناسی ساختارهای تشکیلاتی شبهحزبهای فشل موجود، راهنمای تأسیس احزاب نوین، کارآمد و اثربخش را تدوین کند و تجربههای محلیسازی شده تأسیس انواع جامعههای مدرن بر اساس دستورنامه رابرت را در اختیار بنیانگذاران جوان سازمانهای سیاسی نوینی که در راه هستند، قرار دهد. اما در جریان نشستهای هماندیشی کمیته تدوین پیشنویس راهنما بود که جرقهی موعود در بشکه باروت افتاد و شد آنچه که باید میشد: حنبش زن، زندگی، آزادی فوران کرد و تاریخ ایران ورق خورد. . .
به نظر میرسد - کم و بیش - مانند دههی چهلیها؛ که علیه جبههی ملی، نهضت آزادی و حزب توده عصیان کردند و پرجم مبارزه مسلحانه: هم استراتژی هم تاکتیک را برافراشتند، دههی هشتادیها هم علیه جبهه فشل اصلاحات دست به عصیان زدهاند و این بار با پرجم «زن، زندگی و آزادی» وارد میدان میشوند. حتی اگر بین این دو عصیان جوانی شباهتهایی وجود داشته باشد، با این همه: میان ماه من با ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است. سلسله یادداشتهایی که با عنوان موقت: «حزب پستمدرنیستی دههی هشتادیها» تقدیم خوانندگان میشود، تلاش میکند با عنایت به تجربهی مبارزات سیاسی کادرهای قدیمی در دو نظام سلطنتی و فقاهتی، تجربهی نوینی را برای سازماندهی به دههی هشتادیها معرفی کند که به نظر میرسد علیه هر نوع ساختاری عصیان کردهاند. در نتیجه، این رساله که قرار بود با عنوان پیشنویس راهنمای تأسیس حوزههای حزبی مستقل،در کمیتهای که به همین منظور سازماندهی شده بود تهیه شود و برای تصویب نهایی در اختیار مجمع انجمن اصلاح ساختاری احزاب سیاسی (اساس) قرار بگیرد، از این پس با این عنوان جدید، به صورت مستقیم و از طریق این وبسایت در اختیار علاقمندان قرار میگیرد.
لازم به یادآوری است که مخاطبان این سلسله یادداشتها دههی هشتادیها نیستند بلکه گزارش تأملاتی است برای رسیدن به سندی مناسب برای آنان که بعداَ نوشته خواهد شد. باشد که رساله نهایی مقبول طبع جوانانی قرار بگیرد که ققنوسوار از خاکستر مبارزان قدیمی سربرآوردهاند . . .
در پی تصویب پیشنهاد تشکیل کمیته تدوین پیشنویس «راهنمای تأسیس حوزههای حزبی مستقل»، در مجمع گروه حامیان تأسیس انجمن اصلاح ساختاری احزاب سیاسی (اساس)، نخستین نشست اعضای این کمیته ساعت ۲۱ روز چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ در فضای مجازی دعوت به دستور شد و بررسی این موضوع را شروع کرد. نوشتهای که در ادامه تقدیم میشود، گزارش مخبر این کمیته است که نخسین بار در رسانه اختصاصی گروه حامیان تأسیس «انجمن اصلاح ساختاری احزاب سیاسی» (اساس) منتشر شده است و به دلیل عمومی بودن نکاتی که در آن مطرح شده است، اینجا نیز باز نشر میشود. با هم این نوشته را میخوانیم:
fa
اخبار ساخت جامعههای طراز نوین
انجمن اصلاح ساختاری احزاب سیاسی (اساس)
?